در نـظـامـى كـه بـر مـبـنـاى ارزش هـا و اصـول مـكتبى و اسلامى بنا شده و ملّتى اراده كرده است حـكومتى مطابق با عقيده و مكتب خود داشته باشد، شخصى كه مى خواهد اداره امور اين جامعه مكتبى را عـهـده دار بـاشـد، بـايـد از بـيـنـش وسـيـع و عـلم كـافـى نـسبت به احكام ، قوانين ، مقرّرات و اصول آن مكتب برخوردار باشد و اين موضوع از بديهيات عقلى است .
حضرت على (ع ) مى فرمايد:
(يا اَيُّهَا النّاسُ اِنَّ اَحَقَّ النّاسِ بِهذَا الاَْمْرِ اَقْواهُمْ عَلَيْهِ وَ اَعْلَمَهُمْ بِاَمْرِ اللّهِ فيهِ) (66)
اى مردم ! سزاوارترين مردم به امر خلافت ، تواناترين آنان به آن و داناترين آن ها نسبت به دستورهاى خداوند در امور مربوط به حكومت است .
از اين رو، علم و فقاهت در دين يكى از شرايط حاكم اسلامى است و آشنايى با همه علومى كه به نـحـوى در فهم دين و قوانين اسلامى دخالت دارند بر رهبر جامعه اسلامى ، لازم و ضرورى است تـا بـتـوانـد به آسانى قوانين اسلامى را بشناسد و آن ها را به مرحله اجرا بگذارد. امام خمينى (ره )، با اشاره به اين نكته مهم چنين فرمود:
(اگـر زمـامـدار، مـطـالب قانونى را نداند لايق حكومت نيست ؛ چون اگر تقليد كند قدرت حكومت ، شكسته مى شود و اگر نكند نمى تواند حاكم و مجرى قانون اسلام باشد.) (67)
عـدالت ، ملكه اى نفسانى است كه شخص عادل را از ارتكاب گناهان كبيره و اصرار بر گناهان صـغـيـره بـازمـى دارد و نيز مانع ارتكاب اعمالى مى شود كه از نظر عرف بر بى تفاوتى و بى مبالاتى (خلاف مروّت ) دلالت مى كند.(68)
تـكـليـف عـمـومـى هـر مـسـلمـان ايـن اسـت كـه در مـحـدوده گـفـتـار و كـردار خـود عادل باشد ولى هر قدر مسؤ وليّت سنگين تر مى شود، ـ به خصوص در مورد كسى كه رهبرى امـّت اسلامى را برعهده دارد ـ وجود ملكه عدالت ، ضرورت بيشترى پيدا مى كند؛ زيرا، از نظر عـقل سليم ، سپردن امور مسلمانان به دست شخصى كه توانايى پرهيز از گناه و ستم را ندارد و مـمـكـن اسـت بـه كارهاى زشت و ناپسند دست بزند، محكوم و مردود است . از طرف ديگر يكى از وظـايـف مـهـمّ حـاكـم اسـلامـى ، گـسـتـرش عـدالت در جـامـعـه اسـت و اگـر خـود او عـادل نـبـاشـد از نـظر عقلى محال است بتواند اين وظيفه خطير را انجام دهد؛ زيرا كسى كه فاقد كمال باشد نمى تواند كمال آفرين باشد.
قرآن كريم مى فرمايد:
(وَ اِذِ ابـْتـَلى اِبـْراهـيـمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَاَتَمَّهُنَّ قالَ اِنّى جاعِلُكَ لِلنّاسِ اِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّيَّتى قالَ لا يَنالُ عَهْدِى الظالِمينَ) (69)
هـنـگامى كه خداوند، ابراهيم را با وسايل گوناگونى آزمود و او به خوبى از عهده اين آزمايش ها برآمد.
خداوند به او فرمود: (من تو را امام و پيشواى مردم قرار دادم ). ابراهيم عرض كرد: (از دودمـان مـن (نـيز امامانى قرار بده !) خداوند فرمود: (پيمان من به ستمكاران نمى رسد) (و تنها آن دسته از فرزندان تو كه پاك و معصوم باشند شايسته مقام امامت و رهبرى هستند).
از ايـن آيـه اسـتـفـاده مـى شـود كـه امـامـت و رهـبـرى بـه فـرد ظـالم نـمـى رسـد و فـقـط افـراد عـادل ، وارسـتـه و بـا تقوا مى توانند عهده دار آن باشند. گر چه اين آيه مربوط به امامت به معنى خاص است كه به انبيا و معصومين (ع ) اطلاق مى شود، ولى ملاك و معيارى كه ارائه مى دهد ايـن اسـت كـه رهـبـرى و زعـامـت بـا ظـلم سـازش نـدارد، اگـر چـه رهـبـر، نايبِ امام معصوم باشد. بـنـابراين ولايت فقيه كه نيابت عام از امام معصوم است ، مسؤ وليّتى الهى است كه توسّط امام عصر(عج ) به فقيه عادل داده شده است .
از ديـگـر شرايط ولى فقيه ، داشتن تقوا است . يكى از اهداف حكومت اسلامى تربيت مردم ، رشد جـامـعه و به كمال رساندن آن ، انسان سازى و ساختن جامعه بر معيارهاى معنوى و اخلاقى است . حـاكـمـى كـه در راءس ايـن جامعه قرار مى گيرد بايد متّقى و آراسته به اخلاق اسلامى باشد؛ چرا كه در اين صورت اشخاص با