خلوت شد و شيعيان به سوى امام موسى بن جعفر(ع ) راهنمائى شدند.
عبداللّه از راز كم شدن جمعيت اطرافش پرسيد، جريان را به او گفتند كه هشام بن سالم مردم را از اطراف تو پراكنده ساخت . عبداللّه چند نفر را در مدينه ماءمور كرده بود كه اگر هشام را ديدند او را بزنند.
روزى جمعى در محضر امام باقر(ع ) نشسته بودند، سخن از اخلاص و نگهدارى عمل ، و كشيده نشدن آن به ريا، به ميان آمد، امام باقر (ع ) فرمود:
الابقاءعلى العمل اشدّ من العمل .
: (( نگهدارى عمل از خود عمل ، دشوارتر است . )) يكى از حاضران پرسيد، منظور از نگهدارى عمل چيست ، لطفا چگونگى آن را بيان فرمائيد .
امام باقر(ع ) در پاسخ فرمود: مثلاانسان پولى را به كسى مى بخشد و يا در راه خدا انفاق مى كند و به پاداش آن به عنوان يك بخشش و انفاق پنهانى و مخلصانه براى او ثبت مى شود، سپس در جائى آن را آشكار كرده كه من فلان مبلغ به فلانكس بخشيدم و در فلان راه دادم ، پاداش انفاق پنهانى او در نامه عمل او حذف مى شود و بجاى آن پاداش انفاق آشكار او در نامه او نوشته (كه كمتر است ) بار ديگر در جاى ديگر باز آن را آشكار و مطرح مى كند، اين بار آن پاداش نيز حذف شده و بجاى آن به عنوان ريا (كه گناه بزرگى است ) نوشته مى شود.
سعدبن ربيع از مسلمين پاكباز بود كه در جنگ احد دلاورانه به ميدان تاخت و تا آخرين نفس جنگيد تا به شهادت رسيد بعد از جنگ احد، پيامبر (ص ) به حاضران فرمود: كيست كه از سعد براى من خبر بياورد، من او را در فلان نقطه ميدان ديدم كه دوازده نفر از نيزه داران دشمن او را محاصره كرده بودند، و او با آنها مى جنگيد.
ابى بن كعب گفت : من براى جستجوى او مى روم ، او به ميدان شتافت و به جستجو پرداخت ، بدن به خون غلطيده سعد را در ميان كشتگان يافت ، به جلو آمد، دريافت كه هنوز سعد زنده است و رمقى دارد، گفت : (( اى سعد!
پيامبر (ص ) جوياى حال تو است . )) سعد تا نام مبارك پيامبر(ص ) را شنيد، آرام گفت : آيا پيامبر(ص ) زنده است ؟ ابى گفت : آرى .
سعد گفت : سلام مرا به پيامبر (ص ) برسان ، و از قول من به انصار بگو مبادا بيعت عقبه را فراموش كنيد، سوگند به خدا تا وقتى كه چشم شما باز و بسته مى شود،و يك نفر از شما زنده است ، اگر خارى به پاى پيامبر(ص ) برود، شما در پيشگاه خدا معذور نيستيد.
سپس آهى كشيد و شهد شهادت نوشيد.
ابى نزد پيامبر (ص ) باز گشت و خبر شهادت و آخرين سخن سعد را گزارش داد.
پيامبر(ص ) فرمود:
رحم الله سعدانصرنا حياو اوصى بنا ميتا.
: (( خداوندا، سعد را رحمت كند كه تا زنده بود ما را يارى كرد و هنگام مرگ به حمايت از ما سفارش نمود. ))
براى امام على (ع ) غذائى بنام (( خبيص )) (كه از خرما و كشمكش و روغن ، مانند حلوا درست مى شد) آوردند، حضرت آن را نخورد، پرسيدند: آيا آن را حرام مى دانى ؟ فرمود: نه ، ولى مى ترسم تمايلات نفسانى من به آن غذاى لذيذ، مشتاق و بى كنترل گردد، سپس اين آيه را خواند كه در روز قيامت به آنانكه طيّبات و لذائذ در زندگى دنياى خود استفاده كرديد و ديگر براى آخرت چيزى نگذاشتيد. )) (احقاف 20)