داستان دوستان

محمد محمدی اشتهاردی

جلد 2 -صفحه : 274/ 177
نمايش فراداده

اينكه شوهرشان رعايت نظافت و پاكيزگى نمى كنند، به بى عفتى كشانده شده اند، از تو مى پرسم : آيا دوست دارى همسرت را مثل خودت در آن وقت كه دعايت نظافت و زيبائى ، نمى كنى بنگرى ؟ عرض كردم : نه .

فرمود: او نيز دوست ندارد كه تو را كثيف و ژوليده بنگرد.

سپس فرمود:

(( من اخلاق الانبياء االتنظف و التطيب و حلق الشعر و كثرة الطروقة . )) : (( نظافت كردن ،و استعمال بوى خوش ، و زودون موهاى زياد بدن ، و توجه بسيار به مساءله زناشوئى ، از اخلاق پيامبران است . )) .

188 - عروس شهادت به جاى همسر عروس

او كوتاه قد و سياه چهره و بد قيافه بود، اما سيرتى زيبا و قلبى نورانى و فكرى بلند و روحى سرشار از عشق به الله داشت . نام او سعد بود ولى به خاطر سياه پوستى ، او را سعد الاسود (سعد سياه ) مى خواندند.

او را به سن و سال جوانى رسيد و مشتاق ازدواج بود، ولى بخاطر آنكه مستضعف بود، و قيافه و شكل و شمايل نداشت ، كسى به او زن نمى داد، او به حضور پيامبر(ص ) آمد و در اين باره با آن حضرت صحبت كرد.

پيامبر(ص ) فرمود: از جانب من خانه (( عمروبن وهب )) برو و به او بگو پيامبر(ص ) دختر شما را به ازدواج من در آورده است .

سعد به خانه عمروبن وهب آمد و پيام پيامبر(ص ) را به او ابلاغ كرد. ابن وهب به او اعتنا نكرد و با كمال بى احترامى او را از خانه اش راند، ولى دختر او كه دوشيزه اى زيبا و فهميده بود، از جريان اطلاع يافت و از خانه بيرون دويد و در راه به سعد رسيد و به او گفت : اگر پيامبر(ص ) مرا به ازدواج تو در آورده ، من به اين ازدواج خشنود هستم .

سپس آن دختر، بر سر پدر جيغ كشيد و به او گفت : (( هر چه زودتر به حضور پيامبر(ص ) برو و رضايت خود را اعلام كن و تا وحى الهى نازل نشده و رسوا نشده اى از فرصت استفاده كن . )) ابن وهب ناگزير به حضور پيامبر (ص ) آمد.

پيامبر(ص ) فرمود: تو فرستاده مرا رد كرده اى ؟ ابن وهب گفت : آرى ، ولى اكنون استغقار توبه مى كنم .

پيامبر به سعد گفت : اكنون برو و همسر خود را درياب .

سعد براى اينكه با دست خالى پيش نو عروس نرفته باشد، به بازار رفت تا اندكى از وسائل عروسى خريدارى كند و با خود ببرد، هنگامى كه مشغول خريدارى بود شنيد منادى پيامبر(ص ) فرياد مى زند: (( براى جهاد حركت كنيد. )) او هماندم تغيير جهت داد، بجاى خريد وسائل عروسى ، شمشير و نيزه و اسبى خريد و با شتاب به سوى جبهه پر كشيد، سواره به جنگ با دشمن پرداخت ، اسبش خسته و درمانده شد، پياده شد و همچنان مى جنگيد تا عروس شهادت را آغوش گرفت ، پيامبر(ص ) سر او را به دامن گرفت ، سپس ‍ اسب و اسلحه او را به عنوان ارث براى همسرش فرستاد و پيام داد كه خداوند در دختر بهشتى را همسر سعد گردانيد.(قد زوجه الله خيرامن فتاتكم و هذاميراثة ).

189 - تبعيضات نژادى در عصر حكومت امويان

در حالى كه پيامبراسلام (ص ) قاطعانه با تبعيضات نژادى مبارزه مى كرد و عملا افراد سياه پوست و محروم وفقير و غلام را در ازدواج و امور ديگر با ساير مسلمين مساوى مى دانست (چنانكه در استان قبل گذشت )، وقتى كه بنى اميه روى كار آمدند بار ديگر جريان تبعيضات نژادى دوران جاهليت را زنده كردند، به عنوان نمونه :

مرد مسلمانى از موالى (غلامان آزاده شده غير عرب ) با دخترى از اعراب بنى سليم ازدواج كرد، محمد بن بشير، از اين واقعه ناراحت شد و به مدينه آمد و از حاكم مدينه (( ابراهيم بن هشام )) شكايت كرد.