آنگاه امام صادق (ع ) فرمود:
طوبى للذين هم كما قال رسول اللّه (ص ) يحمل هذا العلم من كلّ خلف عدوله ، وينفون عنه تحريف الغالين ، وانتحال المبطلين ، وتاءويل الجاهلين :
(( خوشا به حال كسى كه او همانگونه است كه رسول خدا (ص ) فرمود:اين علم (اسلامى ) را در هر نسل و طبقه ، از افراد عادل آن مى گيرند، و امور تحريف شده گزافه گويان ، و نسبتهاى نارواى باطل گرايان و بافته ها و پندارهاى نادانان را از خود دور مى كنند )) .
ساده انديش نباشيم ، و گول معركه گيرهاى زاهدنما را نخوريم و با ديدى واقع بين ، اخبار و مطالب را بررسى كنيم . و در خبرگيرى ، به جوانب امر و شرائط زمان ، و راويان احاديث ، دقت نمائيم تا مبادا بر اثر تحريفات پول پرستان ، كوه ، كاه جلوه كند و كاه ، به كوه نمودار شود.
اندكى با تو بگفتم غم دل ترسيدم كه دل آزرده شود ورنه سخن بسيار است
در آن هنگام كه در آستانه پيروزى انقلاب اسلامى ايران ، حضرت امام خمينى (مدظله العالى ) در (( نوفل لوشاتو )) فرانسه ، بود، هر روز حدود نيم ساعت قدم مى زدند، يك روز صبح ، پليس فرانسه سراسيمه آمد و ديد كه امام در كوچه و خيابان نوفل لوشاتو، تنها قدم مى زنند، و اين مساءله براى پليس فرانسه ، بسيار عجيب بود كه يك شخصيت جهانى با آن همه دشمن كه دارد با چه جرئتى اين گونه در اجتماع ظاهر مى شود، و در نماز جماعت شركت مى كند؟!
آرى براى غربيان بايد عجيب باشد، چرا كه آنها همه چيز را در پشت عينك مادى مى نگرند، و نمى توانند دريابند كه مردانى نيز پيدا مى شوند كه به جز خدا به هيچ چيز فكر نمى كنند، و پيوند مخلصانه آنها با خدا، آنان را اين گونه در سطح عالى روحيه قرار داده است .
زيد بن امام سجاد (ع ) از مردان شجاع و انقلابى عصر خود بود كه نهضتى عظيم بر ضد طاغوتهاى اموى به وجود آورد و سرانجام به شهادت رسيد.
يكى از پسران او (( عيسى )) است ، اين پسر شيردل نيز به راه پدر رفت و پرچم مخالفت با منصور دوانيقى (دومين طاغوت عباسى ) را برافراشت . پس از منصور، مهدى عباسى بر مسند خلافت نشست ، وى خواست از راه تطميع ، عيسى را از مخالفت باز دارد.
عيسى در اين وقت در مخفيگاه زندگى مى كرد، ماءمورين مهدى عباسى در شهرها اعلام كردند، كه عيسى در امان است ، به اضافه عطاياى فراوانى كه از طرف خليفه به او داده خواهد شد.
وقتى كه اين خبر به عيسى بن زيد رسيد، به دو دوست همرزمش (( جعفر احمر )) و (( صباح زعفرانى )) گفت :
(( سوگند به خدا اگر يك شب با ترس بخوابم ، براى من بهتر از همه عطاياى او و همه دنيا است )) .
و به حسن بن صالح ، همرزم ديگرش گفت : (( سوگند به خدا يك ساعت ترس آنها از من كه در نتيجه از ناحيه من ، رعب و وحشتى بر دل آنها افكنده مى شود، موجب رعايت حقوق مظلومان خواهد گرديد و همين وحشت آنها از قيام من باعث كنترل آنها و كاهش طغيانشان خواهد شد و اين بازتاب ، براى من بهتر از همه اين وعده ها است )) .
عيسى (ع ) در خفا از دنيا رفت ، حسن زعفرانى (چريك همرزمش ) دو كودك او را سرپرستى مى كرد.
حسن زعفرانى مى گويد: (( به حسن بن صالح (همرزم ديگر عيسى ) گفتم : چه مانعى دارد كه ما خود را آشكار كنيم و خبر فوت عيسى را به مهدى عباسى برسانيم ، تا او از فكر عيسى ، راحت شود و ما نيز در امان بمانيم ؟ )) .
حسن بن صالح كه شاگرد مكتب عيسى بود در پاسخ گفت : (( نه به خدا سوگند، هرگز چشم دشمن را به مرگ ولى خدا، فرزند پيامبر (ص ) روشن نمى كنم ، اگر من يك شب به حالت ترس بسر برم ، برايم بهتر است از اينكه