داستان دوستان

محمد محمدی اشتهاردی

جلد 2 -صفحه : 274/ 67
نمايش فراداده

مهدى ) آنقدر با دشمنان بجنگد و خونهاى آنها را بريزد كه بعضى (از مسلمين ) گويند: (( اگر اين شخص - اشاره به حضرت مهدى - از آل محمد (ص ) بود رحم مى كرد، اينهمه بى رحمى دليل بر اين است كه او از دودمان رسول خدا (ص ) نيسست ! )) .

يكى از حاضران به امام صادق (ع ) عرض كرد: (( اگر چنين است پس چرا ما آرزوى ظهور آنحضرت را داريم )) (يعنى كسى آرزومند ظهور حاكمى كه موجب خونريزى مى گردد نمى شود).

امام صادق (ع ) از روى تعجب فرمود: سبحان الله اما تحب آن يظهر العدل و ياءمن السبل . (( عجبا آيا دوست ندارى كه عدالت ، آشكار گردد و راهها امن شود؟ )) (و امنيت جهانى پديد آيد و جهان پر از عدل و داد گردد).

يعنى عدالت و امنيت جهانى ، بستگى به نابودى طاغوتها و مفسدين غير قابل هدايت دارد، و طبعا نابودى آنها بستگى به جنگ با آنها و ريختن خون ناپاك آنها است .

149 - پيشنهاد مغرورانه

در آغاز بعثت پيامبر (ص ) يكى از پيشنهاد مشركان اين بود: ابوجهل و جمعى از مشركان قريش به حضور پيامبر (ص ) آمده و عرض كردند: ما به تو ايمان نمى آوريم مگر اينكه خداى جهان ، نامه اى براى تك تك ما بفرستد، آن هم چنين بنويسد:

الى فلان بن فلان من رب العالمين : (( به فلانكس فرزند فلانكس )) (مثلا به ابوجهل عمرو بن هشام ) از طرف پروردگار جهانيان و در آن نامه رسما دستور داده شود، كه ما از تو مى خواهيم كه از دستوراتمان پيروى نمائيد.

و در بعضى از احاديث اين جمله اضافه شده : (( و اين نامه خدا كنار سر هر شخصى قرار گيرد، و در آن نوشته شده باشد: تو از آتش دوزخ ، دور هستى و در امان مى باشى )) .

اگر چنين نامه آن هم براى هر شخصى از سوى خداوند آمد، ما ايمان مى آوريم .

آيه 52 سوره (( مدثر )) همين مطلب را اشاره مى كند، و آيات بعد از آن ، به پاسخ مى پردازد.

150 - امداد بزرگ الهى

امام سجاد (ع ) فرمود: در آغاز بعثت ، ابوطالب (پدر على عليه السلام ) با شمشير خود از حريم رسول اكرم (ص ) دفاع مى كرد... روزى به آنحضرت عرض كرد: (( اى پسر برادرم آيا تو به عنوان رسول بر همه انسانها فرستاده شدهاى ، يا تنها براى هدايت قوم خود (قريش ) فرستاده شده اى ؟! )) رسول اكرم (ص ) فرمود: (( من براى هدايت همه مردم از سفيد و سياه و عرب و عجم ، فرستاده شده ام ، سوگند به خداوندى كه جانم در دست قدرت اوست همه انسانها از سياه و سفيد و آنانكه در قله هاى كوهها و در درياها هستند و در فارس و روم مى باشند، همه را به سوى اسلام دعوت مى كنم )) .

وقتى كه مشركان قريش ، اين مطلب را شنيدند، حيران شده و راه استكبار را به پيش گرفتند و به ابوطالب گفتند: آيا نشنيدى كه پسر برادرت (پيامبر) چه گفت ؟ سوگند به خدا اگر مردم فارس و روم ، از اين موضوع ، آگاه گردند، ما را از سرزمين خودمان ، بيرون مى كنند، و يكايك سنگهاى كعبه را جدا كرده و كعبه را ويران مى نمايند...

خداوند در مورد اين سخنان كه كعبه را ويران مى كنند، سوره فيل را نازل كرد.

الم تركيف فعل ربك باصحاب الفيل ...

(( آيا نديدى كه پروردگارت با صاحبان فيل ، چه كرد؟ آيا مكر و حيله آنها را بى نتيجه نساخت ؟ و گروه گروه پرنده بر سر آنها نفرستاد، كه با سنگريزه هاى سجيل آنها را مورد هجوم قرار داده و آنان را همچون كاه كرم خورده ساخت )) به اين ترتيب ، خداوند، پشتيبانى خود را از حقجويان اعلام مى دارد و يارى خود را هنگام خطرها، از آنها دريغ نمى فرمايد.