آرى ، در اين باره رسول خدا ( صلّى اللّه عليه و آله ) فرمود: (( خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است )) .(27)
(... إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنكَر ...).
(عنكبوت / 45) (( نماز، آدمى را از زشتيها و گناه باز مى دارد )) .
(( قال على عليه السلام :
فرض اللّه الايمان تطهيرا من الشرك والصلاة تنزيهاً عن الكبر )) .
(نهج البلاغه فيض الاسلام ، حكمت 244، ص 1197) (( على - عليه السلام - فرمود:
خداوند براى پاك نمودن مردم از شرك ، ايمان و براى پاك شدن از كبر، نماز را واجب نمود )) .
(( عن اءبى عبداللّه عليه السلام :
من احبّ ان يعلم اَقْبِلَت صلاته ام لم تقبل فلينظر هل منعته صلاته عن الفحشاء والمنكر )) .
(بحارالا نوار، ج 82، ص 198) (( امام صادق - عليه السلام - فرمود:
هركس مى خواهد بداند نمازش قبول شده يا نه پس بايد بنگردكه آيانمازش اوراازگناهان و زشتيها باز داشته يا نه ؟ (به هر قدر كه نمازش او را از بديها باز داشته ، به همان قدر، نمازش پذيرفته شده است )) .
در روايتى آمده است : مردى به زنى نظر داشت ، زن شوى خويش را از اين ماجرا آگاه ساخت ، شوهرش گفت : به او بگو چهل بامداد در نماز جماعت حاضر شو...، آنگاه من تسليم تو خواهم بود.
آن مرد پذيرفت و چند روز پياپى به نماز آمد، و به زن پيغام داد كه من توبه كرده ام و ديگر از تو تقاضايى ندارم .
زن جريان را به شوى خويش باز گفت ، شوهر گفت : مى دانستم كه (( نماز )) ، او را اصلاح مى كند؛ زيرا خداوند فرموده است :
(اِنَّ الصَّلوةَ تَنْهى عَنِ الفَحْشاءِ وَالمُنْكَرِ ).(28)
يعنى : (( به راستى كه نماز، از فحشا و منكر، جلوگيرى مى كند )) .
نقل شده است كه روزى (( سيد هاشم )) امام جماعت مسجد (( سردوزك )) بعد از نماز به منبر رفت . در ضمن توصيه به لزوم حضور قلب در نماز، فرمود:
روزى پدرم مى خواست نماز جماعت بخواند و من هم جزء جماعت بودم . ناگاه مردى با هياءت روستايى وارد شد، از صفوف جماعت عبور كرد تا به صف اول و پشت سر پدرم قرار گرفت . مؤ منين از اينكه يك نفر روستايى رفت و در صف اوّل ايستاد، ناراحت شدند، اما او اعتنايى نكرد. در ركعت دوم در حال قنوت ، قصد فرادا كرد و نمازش را به تنهايى به اتمام رساند و همانجا نشست و مشغول خوردن نان شد. چون نماز تمام شد، مردم از هر طرف به رفتار ناپسند او حمله و اعتراض كردند ولى او به كسى پاسخ نمى داد.
پدرم فرمود: چه خبر است ؟ به او گفتند: مردى روستايى و جاهل به مساءله ، به صف اوّل جماعت آمد و پشت سر شما اقتدا كرد و آنگاه وسط نماز، قصد فرادا كرد و هم اكنون نشسته و نان مى خورد.
پدرم به آن شخص گفت : چرا چنين كردى ؟
او در پاسخ گفت : سبب آن را آهسته به خودت بگويم يا در اين جمع بگويم ؟
پدرم گفت : در حضور همه بگو.
گفت : من وارد اين مسجد شدم به اميد اينكه از فيض نماز جماعت با شما بهره مند شوم ، اما وقتى اقتدا