داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 182
نمايش فراداده

مسلمان شدن يهودى ، بدست على (ع )

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عصر خلافت امام على (ع ) بود، آن حضرت در يكى از سفرها، از فاصله دور به طرف كوفه مى آمد، يكى از يهويان (يا مسجد) نيز در همان راه حركت مى كرد و به سوى اطراف كوفه مى رفت ، آن كافر به على (ع ) رسيد(ولى على (ع ) را نمى شناخت) و با هم به سفر خود ادامه دادند، تا بر سر دوراهى رسيدند كه يكى راه كوفه بود، و ديگرى راه اطراف كوفه بود.

يهود ديد كه على (ع ) به راه كوفه نرفت ، بلكه در همان راه كه خودش حركت مى كرد، حركت كرد، يهودى از على (ع ) پرسيد:

مگر نگفتى كه من عازم كوفه هستم ؟

امام على : آرى گفتم .

يهودى :(پس چرا به راه كوفه نرفتى و در اين راه با من مى آئى ، با اينكه راه كوفه را مى دانى ؟).

امام على : اين ، براى نيكو پايان دادن به رفاقت است ، چرا كه هر انسان رفيق راهش را، هنگام جدائى ، تا چند قدم ، بدرقه مى كند، كه پيامبر ما اين گونه به ما دستور داده است .

يهودى : براستى پيامبر شما، اين گونه دستور داده است ؟

امام على : آرى .

يهودى : پس مسلما هر كس از پيامبر شما پيروى كرده ، به خاطر اين كارهاى بزرگوارانه و اين خصلت نيكو بوده كه از او ديده است .

(در همين هنگام كه نور درخشان اسلام بر قلب يهودى تابيده بود، گفت :)

(من تو را گواه مى گيرم كه بر دين تو هستم ، و دين تو را پذيرفتم )

يهودى همراه امام على (ع ) به سوى كوفه آمد، در كوفه آن حضرت را شناخت كه خليفه مسلمانان و اميرمؤ منان است ، اسلام را پذيرفت و رسما مسلمان شد.(193)