بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
(جابريزيد جعفى از شاگردان بسيار ممتاز امام باقر(ع ) بود كه روايت شده 90 هزار حديث از آن حضرت آموخت ، و هيجده سال در مدينه در حوزه درس امام باقر(ع ) شركت نمود، و بعد با آن حضرت خداخافظى كرد و به سوى كوفه روانه شد(245) طاغوت وقت كهدر صدد آزار به امام باقر(ع ) و شاگردانش بود، در كمين جابر قرار داشت تا او را به قتل برساند، اينك به داستان زير توجه كنيد:)
نعمان بن بشير مى گويد:
با جابر جعفى همسفر بوديم ، او در مدينه با امام باقر(ع ) خداحافظى كرد و شادمان از نزدش بيرون آمد (به سوى عراق حركت كرديم ) تا روز جمعه به چاه (اخيرجه ) رسيديم ... هنگامى كه نماز ظهر را در آنجا خوانديم ، سوار بر شتر حركت نموديم ، در اين هنگام ناگاه مرد بلند قامت گندمگونى نزد جابر آمد، و نامه اى به جابر داد، جابر آن را گرفت و بر ديده اش گذارد، در آن نامه نوشته بود:
(از جانب محمد بن على به سوى جابربن يزيد)
و در آن نامه جاى مهر سياه و تروتازه بود، جابر به آن مرد بلند قامت گفت :
(چه وقت در نزد امام باقر(ع ) بودى ؟).
او پاسخ داد: همين لحظه !
جابر: قبل از نماز يابعد از نماز؟
مرد بلند قامت : بعد از نماز. (246)
جابر به خواندن آن نامه مشغول شد، هر لحظه چهره اش دگرگون مى گرديد، تا به آخر نامه رسيد، و نامه را با خود نگهداشت به كوفه رسيديم ، نعمان مى گويد:
از آن وقتى كه جابر نامه را خواند، ديگر او را شادمان نديدم تا شب به كوفه رسيديم (معلوم شد كه امام باقر(ع ) در آن نامه به جابر فرموده :
خود را به ديوانگى بزن تا از چنگال طاغوت وقت در امان بمانى ).