داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 273
نمايش فراداده

امام كاظم (ع ) و نهضت (حسين ) شهيد فخ

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(يكى از قهرمانان مبارز و شهادت ، كه با شجاعتى بى نظير با ياران خود، در برابر طاغوت عصرش ، هادى عباسى (چهارمين خليفه عباسى ) جنگيد حسين بن على پسر حسن مثلث است كه از او به عنوان (شهيد فخ ) ياد مى كنند، زيرا او در سرزمين فخ (در حدود يك فرسخى مكه ) در 8 ذيحجه 169 ه -ق شهد شهادت نوشيد)

هنگامى كه حسين شهيد فخ ، خروج كرد و مدينه را به تصرف خود در آورد، از امام كاظم (ع ) خواست تا با او بيعت كند.

امام كاظم (ع ) (در شرايطى بود كه شركت مستقيمش در اين نهضت ، در مجموع به زيان تشيع و اسلام بود، از اين رو) در پاسخ او فرمود:

اى پسر عمو مرا به چيزى تكليف نكن ، تا سخنى كه شايسته نمى بينم به تو بگوييم ...

حسين (مؤ دبانه ) گفت : (اين درخواستى بود كه از شما كردم اگر بخواهى در آن وارد شو؛ وگرنه تو را مجبور نخواهم كرد).

هنگام خدا حافظى ، امام كاظم (ع ) به حسين فرمود:

(پسر عمو تو كشته مى شوى ، بنابراين نيكو جنگ كن ، زيرا اين مردم (طرفدار طاغوت ) فاسق و مجرم هستند، در ظاهر دم از اسلام مى زنند ولى در دل مشرك هستند انالله و انا اليه راجعون ، من مصيبت شما گروه خويشانم را به حساب خدا مى گذارم ).

حسين به قيام خود ادامه داد تا همانگونه كه امام كاظم (ع ) فرموده بود، به شهادت رسيد.(283)

(هنگامى كه سرهاى شهيدان فخ ، از جمله سر حسين سردار فخ را به مدينه آوردند، امام كاظم (ع ) پس از ذكر كلمه (استجاع ) فرمود:

(حسين در گذشت ، ولى سوگند به خدا او مسلمانى شايسته و روزه دار، و شب زنده دار بود، و امر به معروف و نهى از منكر مى كرد، و در ميان دودمانش بى نظير بود).

و از سخنان حسين قهرمان فخ است :

(ما دست به نهضت نزديم مگر پس ‍ از مشورت با امام كاظم (ع ) كه او به نهضت فرمان داد) (284)