داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 315
نمايش فراداده

تغيير روش امام جواد(ع )، براى ترك كار ناشايسته

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

عبدالله بن رزين مى گويد: در مدينه بودم ، امام جواد(ع ) را مى ديدم كه هر روز به مسجد النبى مى آمد، در صحن مسجد به نزد قبر پيامبر(ص ) مى رفت و بر پيامبر(ص ) سلام مى كرد، سپس به اطراف خانه فاطمه (س ) باز مى گشت و نعلينش را از پايش بيرون مى آورد و در آنجا نماز مى خواند، و اين كار روش هر روزه آن حضرت بود.

شيطان مرا وسوسه انداخت كه بروم خاك جاى پايش را بردارم (در صورتى كه امام جواد(ع ) علنى راضى به اين كار نبود و آن را كار ناشايسته مى دانست ).

روز بعد در انتظار نشستم تا اين كار را انجام دهم ، وقتى كه ظهر شد، ديدم امام جواد(ع ) سوار بر الاغش بود، ولى مانند هميشه در محل قبلى پياده نشد، بلكه در جائى پياده شد كه سنگ فرش بود، به مسجد رفت و پس از سلام بر پيامبر(ص ) به جاى نمازش رفت و با نعلين خود نماز خواند، و تا چند روز چنين كرد، و من موفق نشدم ، خاك جاى پايش را بردارم .

با خود گفتم : در مسجد برايم ممكن نشد، خوب است به حمام بروم ، در آنجا در كمين باشم ، هر وقت آن حضرت به حمام آمد و قدم بر زمين نهاد خاك جاى قدمش را بردارم ، رفتم و پرسيدم كه امام جواد(ع ) به كدام حمام مى رود، گفتند:

به حمامى كه در بقيع است و حمامى آن ، مردى از خاندان طلحه است مى رود، آنجا رفتم و پرسيدم آن حضرت در چه روز و چه ساعتى به حمام مى آيد، گفتند:

فلان روز و فلان ساعت ، همان روز و همان ساعت كنار حمام رفتم و منتظر آمدن امام جواد(ع ) شدم وقتى كه حمامى مرا ديد، گفت :

(اگر حمام مى روى ، زودتر برو، چون بعد از ساعتى (ابن الرضا) مى خواهد به حمام آيد).

گفتم : ابن الرضا كيست ؟

گفت : مردى پاك و با فضيلت از آل محمد(ص ) است .

گفتم : مگر نمى شود شخص ديگرى با او به حمام برود؟

گفت : نه ، وقتى او مى آيد، حمام را خلوت مى كنيم .

در همين هنگام ديدم آنحضرت با غلامانش آمد، يكى از غلامانش جلوتر بود، حصيرى را همراه داشت ، پيش از امام جواد وارد رختكن حمام شد و حصير را در زمين پهن كرد، حضرت جواد(ع ) كه سوار بر الاغش بود، به پيش آمد و سواره وارد رختكن شد و روى آن حصير پياده گرديد (باز من موفق نشدم كه خاك جاى پايش را برگيرم ) به حمامى گفتم :

آن شخص منصوب به آل محمد(ص ) در كه تعريف كردى همين آقا است ؟

(پس چرا سواره وارد رختكن شد؟)

گفت : آرى همين است ، ولى او هيچگاه مثل امروز، سواره وارد رختكن نمى شد.

با خود گفتم : نيت من باعث شده كه آن حضرت ، سواره بر رختكن وارد شود، در عين حال تصميم گرفتم ، در رختكن بمانم تا هنگامى كه آن حضرت از حمام بيرون آمد، بلكه به مقصود برسم ، در انتظارش نشستم ، سرانجام ديدم از حمام بيرون آمد و لباس پوشيد پا بر روى حصير نهاد و همانجا سوار بر الاغ شد و رفت ، در آنجا نيز به بر گرفتن خاك جاى پايش ‍ موفق نشدم ، با خود گفتم :

من آن آقا را اذيت كردم ، تصميم گرفتم كه ديگر آن كار را دنبال نكنم .

باز هنگام ظهر، آنحضرت به مسجد آمد و نخست بر پيامبر(ص ) سلام كرد و سپس كنار خانه فاطمه (س ) رفت و نعلين خود را در آورد و در آنجا نماز خواند و بعد به خانه اش باز گشت . (324)