داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 332
نمايش فراداده

اخبار امام هادى (ع ) از حوادث نهانى

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

خيران اسباطى مى گويد: از شهر سامره به مدينه آمدم ، و به حضور امام هادى (ع ) شرفياب شدم ، به من فرمود:

(از واثق (نهمين خليفه عباسى كه در سامره سكونت داشت ) چه خبر؟)

گفتم : قربانت گردم ، وقتى كه از او جدا شدم ، سالم بود، ديدار من ، از همه مردم به او نزديكتر بود، زيرا ده روز قبل او را ديده ام ، و در اينجا كسى نيست كه او را بعد از من ديده باشد.

امام هادى (ع ) فرمود: اهل مدينه مى گويند واثق مرده است .

خيران مى گويد: از اين خبر (كه امام به طور سر بسته به مردم داد) فهميدم كه آن حضرت به وسيله علم غيب فهميده كه واثق مرده است و تقيه مى كند.

سپس فرمود: جعفر (متوكل دهمين خليفه عباسى ) چه كرد؟

گفتم : از او جدا شدم ، در حالى كه او در زندان شهر سامره بود، و در فشار سختى به سر مى برد.

فرمود: (او زمام خلافت را به دست گرفت و فرمانروا شد).

سپس فرمود: از (ابن زيات ) (وزير معتصم هشتمين خليفه عباسى ) چه خبر؟

گفتم : مردم با او بودند، و فرمانروايى او رونق داشت .

فرمود: پيشروى ابن زيات ، بركتى براى او نداشت - آنگاه آن حضرت اندكى سكوت كرد- و سپس فرمود: تقديرات و احكام الهى بناچار بايد جريان يابد، اى خيران ! واثق مُرده و متوكل به جاى او نشست ، و ابن زيات نيز كشته شد.

عرض كردم : قربانت گردم ، ابن زيات ، چه وقت كشته شد؟

فرمود: شش روز پس از بيرون آمدن تو از سامره (و با توجه به اينكه خيران ، ده روز بود از سامره بيرون آمده بود، معناى سخن امام ، اين است كه زيات چهار روز قبل كشته شد) (342)