بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
عصر غيبت صغرى بود، عبدالله بن جعفر حميرى مى گويد:
من و شيخ ابوعمرو (عثمان بن سعد، نخستين نايب خاص امام زمان از نائبان چهارگانه ) نزد احمد بن اسحاق (وكيل امام حسن عسكرى (ع ) در قم ) به گرد هم آمديم ، احمد بن اسحاق به من اشاره كرد كه در مورد جانشين امام حسن (ع )، از شيخ ابوعمرو، سؤ ال كنم ، من به (ابوعمرو) رو كردم و گفتم :
مى خواهم از شما در مورد چيزى سؤ ال كنم ، كه در آن شك ندارم ، زيرا معتقدم و دينم مى گويد: هنچگاه زمين ، بدون حجت خالى نخواهد بود، مگر چهل روز در آستانه قيامت ، كه وقتى فرا رسيد ديگر در توبه بسته مى شود و حجت برداشته مى گردد، و كسى كه سابقه ايمان ندارد، ايمان او در آن وقت سودى ندارد...ولى دوست دارم كه بريقينم بيفزايد، چنانكه حضرت ابراهيم خليل (ع ) دوست داشت بر يقينش (در مورد معاد) بيفزايد، به خدا عرض كرد، زنده شدن مردگان را به او نشان دهد، خدا به او فرمود: مگر ايمان ندارى ؟
قال : (بلى ولكن ليطمئن قلبى . چرا ولى مى خواهم قلبم آرامش يابد) (بقره - 260)
و احمد بن اسحاق به من خبر داد از امام هادى (ع ) پرسيدم :
(بعد از شما) امور دينم را از چه كسى بگيرم ، و سخن چه كسى را بپذيرم ؟
امام هادى (ع ) به او فرمود:
(عمرى (عثمان بن سعيد نخستين نايب نواب اربعه ) مورد وثوق من است ، او آنچه به تو خبر داد در حقيقت از من است ، و هر چه از جانب من بگويد، سخن من است ، سخنش را بشنو و بپذير و پيروى كن كه او مورد اعتماد و امين من مى باشد)