داستان های اصول کافی

محمد بن یعقوب کلینی؛ گردآورنده: محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 534/ 370
نمايش فراداده

كودك طبرزين بدست در برابر جلاد

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

(پس از آنكه امام حسن عسكرى (ع ) (در سال 260 ه -.ق ) به شهادت رسيد، يكى از دژخيمان و جلادان معتمد عباسى (چهاردهمين خليفه عباسى ) به نام (سِماء) ماءمور بازرسى خانه آن حضرت گرديد).

على بن قيس مى گويد: يكى از نگهبانان عراق نقل مى كند:

در همين تازگى (سيماء) را در سامره ديدم كه در خانه امام حسن (ع ) را شكست ، و وارد خانه شد، شخصى (امام زمان عليه السلام ) از خانه بيرون شد و در دستش ‍ طبر زينى بود، جلو سيماء را گرفت و به او فرمود:

(در خانه من چه مى كنى ؟)

سيماء گفت : جعفر (كذاب ) معتقد است كه پدر شما از دنيا رفته ، و فرزندى ندارد، اگر اينجا خانه شما است من باز مى گردم .

سيماء از خانه بيرون رفت (معلوم بود كه سيما از هيبت آن كودك ، وحشتزده شده و بدون عكس العمل و چون و چرا، عقب نشينى كرده است ).

على بن قيس گويد: به در خانه امام حسين (ع ) رفتم ، يكى از خدمتكاران خانه بيرون آمد، از او پرسيدم :

(اين آقازاده طبرزين بدست چه كسى بود؟)

خدمتكار: چه كسى بيرون آمدن كودك طبرزين بدست را به تو خبر داد؟

على بن قيس : يكى از پاسبانهاى عراق به من خبر داد.

خدمتكار: (براستى چيزى از مردم پنهان نمى ماند!) (378)

(اين حادثه بيانگر شدت سانسور و خفقان عصر معتمد عباسى است كه امامان معصوم و شيعيانشان را، سخت در تحت نظر و تحت فشار قرار داده بودند، و امامان و شيعيان براى حفظ جان خود، كاملا تقيه مى كردند، و اين پيام و درس را نيز به ما مى آموزد كه امامان (ع ) و شيعيانشان در سخت ترين شرائط، تسليم طاغوت زمان نمى شدند و با تاكتيك هاى مختلف ، نفرت خود را به دستگاههاى ظلم و ستم ، نشان مى دادند.)