بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
اسحاق بن عمار مى گويد: (همسايه مخالف مذهب تشيع و مردم آزار و بى شرم داشتم ) به حضور امام صادق (ع )
رفتم : شكايت كردم و گفتم : (گرفتار چنين همسايه بدى شده ام چه كنم ؟)
امام صادق : او را نفرين كن .
اسحاق مى گويد: در مورد همسايه ، نفرين كردم ، نتيجه نگرفتم ، بار ديگر نفرين كردم ، باز نتيجه نگرفت ، به حضور امام صادق (ع ) رفتم ، باز از همسايه ام شكايت كردم ، فرمود:
(او را نفرين كن )، گفتم :
(قربانت گردم ، نفرين كردم ، ولى نتيجه نگرفتم ).
امام صادق : چگونه او را نفرين كردى ؟
گفتم : (وقتى كه به او برخورد كردم ، نفرينش نمودم )
امام صادق : وقتى كه از تو روى گردانيد، نفرينش كن .
در همان هنگام ، نفرينش كردم ، چندى نگذشت كه خداوند مرا از شر او راحت كرد.(520)