بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
امام صادق (ع ) در جلسه مناظره كه در مكه بين شاگردانش با دانشمند شامى برقرار شد (چنانكه در داستان قبل بيان گرديد) به دانشمند شامى رو كرد و فرمود: (با اين جوان ، اشاره به (هشام بن حكم ) (شاگرد زبردست امام ) گفتگو كن ).
دانشمند شامى ، آمادگى خود را براى مناظره با هشام اعلام كرد و گفتگوى آنها در حضور امام صادق (ع ) به ترتيب زير ادامه يافت :
دانشمند شامى : (خطاب به هشام ) اى جوان ! درباره امامت اين مرد (امام صادق ) از من سؤ ال كن (مى خواهم در اين باره با تو گفتگو كنم ).
هشام (از بى ادبى و گستاخى مرد شامى به ساحت مقدس امام ) به گونه اى خشمگين شد كه بدنش مى لرزيد، در اين حال به مرد شامى گفت : (آيا پروردگارت خيز و سعادت بندگانش را بهتر و بيشتر مى خواهد، يا بندگان ، خير خود را نسبت به خود؟).
دانشمند شامى : بلكه پروردگار، خير بندگانش را بيشتر مى خواهد.
هشام : خداوند براى خير و سعادت انسانها چه كرده است ؟
دانشمند شامى : خداوند حجت خود را براى آنها استوار نموده ، تا پراكنده نگردند، و او بين بندگانش را در پرتو حجتش ، الفت، و دوستى بخشد، تا نابسامانيهاى خود را در پرتو دوستى ، سامان دهند، و همچنين خداوند بندگانش را به قانون الهى آگاه مى كند.
هشام : آن حجت كيست ؟
دانشمند شامى : او رسول خدا است .
هشام : بعد از رسول خدا(ص ) كيست ؟
دانشمند شامى : بعد از پيامبر(ص )، حجت خدا، (قرآن و سنت ) است .
هشام : آيا قرآن و سنت ، براى رفع اختلاف امروز ما سودمند است ؟
دانشمند شامى : آرى .
هشام : پس چرا بين من و تو اختلاف است و تو براى همين جهت از شام به اينجا (مكه ) آمده اى ؟! دانشمند شامى در برابر اين سؤ ال خاموش ماند، امام صادق (ع ) به او فرمود: چرا سخن نمى گوئى ؟
دانشمند شامى : اگر در پاسخ سؤ ال هشام بگويم : قرآن و سنت ، اختلاف بين ما را رفع مى كند، سخن بيهوده اى گفته ام ، زيرا عبارات قرآن و سنت ، داراى معانى گوناگون است ، و اگر بگويم : اختلاف ما در فهم قرآن و سنت ، به عقيده ما لطمه نمى زند و هر كدام از ما ادعاى حق مى كنيم ، در اين صورت ، قرآن و سنت به ما سودى (در رفع اختلاف ) نبخشد، ولى همين استدلال (مذكور) به نفع عقيده من است ، نه بنفع عقيده هشام .
امام صادق : از هشام همين مساءله را بپرس ، كه پاسخ قانع كننده را از او كه وجودش سرشار از علم و كمال است ، مى يابى .
دانشمند شامى : آيا خداوند شخصى را به سوى بشر فرستاده تا آنها را متحد و همآهنگ كند؟ و نابسامانيهايشان را سامان بخشد و حق و باطل را برايشان شرح دهد؟
هشام : در عصر رسول خدا(ص ) يا امروز؟
دانشمند شامى : در عصر رسول خدا (ص ) كه خود آن حضرت بود، ولى امروز، آن شخص كيست ؟
هشام : امروز همين شخصى كه در مسند نشسته (اشاره به امام صادق عليه السلام ) و از هر سو مردم به حضورش مى آيند، (حجت و برطرف كننده اختلاف ما است ، زيرا) ميراث دار علم نبوت است كه دست به دست از پدرانش به او رسيده است ، اخبار زمين و آسمان را براى ما بازگو مى سازد.
دانشمند شامى : (من چگونه بفهم كه اين شخص (امام صادق ) همان حجت حق است ؟!)
هشام : هر چه مى خواهى از او بپرس ، تا به حجت حق بودن او پى ببرى .
دانشمند شامى : اى هشام با اين سخن ، ديگر عذرى براى من باقى نگذاشتى ، از من است كه بپرسم و با سؤ ال به حقيقت برسم .
امام : آيا مى خواهى گزارش چگونگى سفر و مسير راه مسافرت تو را از شام به اينجا، به تو خبر دهم ؟ كه چنين و چنان بود(امام بقدرى از چگونگى سفر او را بيان كرد).