و اگر به تصفيه و تحليؤ دل و تخليه نمي تواني پرداخت و چون طفل گرفتار لهو و لعب دنيايي به برهان انّي ندانستي ، به دليل لمّي بدان كه فاطِرِالسَّمواتِ والْأرض ( ابراهيم / 14 / 10 ) ، گلشن :
فصل دوم در بيان صفات ثبوتي جمالي حضرت باري تعالي و آن هشت است
آنكه قادر مختار است ، يعني تواناي به اختيار است كه اگر كاري بخواهد بكند و اگر نخواهد نكند ، وليكن خواست و كرد و نخواست و نكرد ، زيرا كه عالم حـــادث است ، چه هر جسمي كه هست ، خواه فلكي و خواه عنصري ، خالي از حوادث نيست كه آن حركت و سكون باشد ، و حركت و سكون از آن حادث است كه مسبوقند به سابقي كه آن مكان بود در حركت و نسبت در سكون ، و هرچه از حوادث خالي نباشد بالضّروره حادث باشد ، پس مؤثر در آن و مُحدِث آن كه حق تعالي بود فاعل مختار مي باشد . از آنكه هرگاه فاعل مُوجَب بود ، يعني در كار خود مضطر بود و به ترك آن قادر نباشد ، چنانكه آتش در سوزانيدن هست ، از آن لازم مي آيد كه تخلّف نكند اثر و مفعول وي از وي بالضّروره ، و آن مستلزم قدم عالم يا مُوجِبِ حدوثِ هستي حق بود ، و اين هر دو باطل است ، چنانكه دانستي و خواهي دانست . و بدان كه قدرتِ حضرتِ حق تعلّق مي گيرد به جميع مقدورات و عجز را به ذات مقدّس وي نسبت به هيچ مقدوري راه نيست ، زيرا كه علّتِ احتياج مقدورات به قدرت امكان است ، و آن مشترك است ميان جميع ممكنات ، و اشتراك در علّت لازم دارد اشتراك در معلول را ، و نسبتِ ذاتِ بي مانند وي خود در اقتضاي قادريّت به همؤ ممكنات بالسويّه است ، پس قدرتِ تامّ او بايد كه عامّ باشد و شامل همؤ مقدورات ، چنانكه گفــت : « وهُوَ عَلي كُلِّ شَي ء قَدير » ( ملَكء / 67 / 1 ) .
آنكه حق تعالي عالم است ، زيرا كه از او صادر شده است افعال مُحكَم مُتقَن مشتمل بر ترتيب عجيب و تأليف لطيف ، چون هيأت افلاك و وجود كواكب و حركت آنها و اقسام نباتات و انواع حيوانات ، و هر فاعلي كه از وي چنين افعال محتوي بر حكمت سر زند بديهي است كه عالم است ، پس حق تعالي عالم باشد . و ديگر حق تعالي فاعل مختار است ، چنانكه گذشت ، و هر فاعل مختار عالــــم باشد ، زيرا كه ناچار است او را از ادراك آنچه ايجاد مي كند ، پس حق تعالي عالم باشد . و ديگر وجود پر جود او مجرّد است و قائم به ذات خود ، و نه جسم است و نه جسماني ، و هر مجرّدي عالم بود ، زيرا كه مانع از ادراكْ مادّه و غواشي آن است ، پس حق تعالي عالم باشد . و بايد دانست كه علم حق تعالي عام است ، تعلّق مي گيرد به هر معلومي و نسبت به هيچ چيز جهل را بر ذات او راه نيست ، زيرا كه او عالم بالذّات است و نسبت ذاتش به هر موجودي مساوي است ، پس اگر بعضي را بداند و بعضي را نداند تخصيص بلا مخصّص لازم آيد و آن معقول نيست . و نيز حق تعالي به ذات خود عالم است ، و ذاتِ او علّتِ جميع اشياء است ، خواه با واسطه خواه بي واسطه ، دانستنِ علّت لازم دارد دانستنِ معلـــول را ، پس بايد كه بر همؤ اشياء عالم باشد ، چنانكه گفت : « وَ هُوَ بِكُلِّ شَي ء عَليِمٌ »