پرتو اندیشه ارسطو بر حکمت نظری ابن سینا

حسین لطیفی

نسخه متنی -صفحه : 31/ 5
نمايش فراداده

طبيّعيات فن سماع طبيعى

فلسفه طبيعى بر يك سلسله اصول و اركان بمانند: حركت و گونه هاى آن زمان و مكان ماده و صورت و… استوار است كه پايه همه شعبه هاى طبيعيات به

معناى مشايى آن به شمارمى آيد و آن را به طور معمول فن سماع طبيعى مى نامند.10

حكمت طبيعى (فيزيك يا سماع طبيعى)ارسطو كه بيش تر جنبه فلسفى دارد و در آن به مقوله هاى عمومى فلسفى مى پردازد از دشوارترين آثار اوست. ابن سينا نيز بخش مهمى از طبيعيات شفاء را به اين فن ويژه كرده و همچنين در بيش تر آثار خويش مانند طبيعياتَ اشارات و تنبيهات نجات و دانشنامه علايى به فن سماع طبيعى توجه ويژه دارد و اصول و اركان فلسفه طبيعى وى را همين فن تشكيل مى دهد.

اگر بخواهيم نمونه اى از اثر پذيرى ابن سينا را از حكمت طبيعى ارسطو ارائه دهيم جُستارهاى فن سماع طبيعى وى نمونه بارز و آيينه تمام نماى اين اثرپذيرى است. وى در اين فن به شيوه ارسطو به بحث درباره مقوله هايى چون طبيعت حركت و گونه هاى آن ماده و صورت زمان و مكان خلأ و ملأ متناهى و نامتناهى تغيير و ثبات اتفاق و صُدفه تخلخل و تكاثف و جوهر فرد و… مى پردازد.

در اين مقاله به سبب پرهيز از درازگويى پاره اى از بحثهاى فن سماع طبيعى را برگزيديم تا ميزان اثر پذيرى ابن سينا از حكمت طبيعى ارسطو را در كانون بررسى و داورى قرار دهيم.

حركت و گونه هاى آن11

حركت هسته اساسى فلسفه طبيعى ارسطوست. ارسطو در طرح جهان بينى خود از حركت مى آغازد و به بيان ويژگيهاى آن مى پردازد زيرا هدف اصلى وى در اين طرح روشنگرى و بيان طبيعت و چگونگى آن است و بدين جهت در پى اين پرسش (چگونگى طبيعت) به جُستار حركت مى رسد و از اين روى حركت را ويژگى طبيعت12 و طبيعت را به عنوان اصل حركت و دگرگونى تعريف مى كند:

(طبيعت به عنوان اصل حركت و تغيير تعريف شده است و آن موضوع

بررسى ماست پس ما بايد معناى حركت را بفهميم زيرا اگر آن [معنى] ناشناخته بماند معناى طبيعت نيز ناشناخته خواهد ماند.)13

ارسطو در طبيعيات در چند جا حركت را پايه اساس و مبدأ اصلى براى علم طبيعى قرار مى دهد و بر اين باور است كه بدون حركت وجود طبيعت ناممكن است و در برابر پندار كسانى كه وجود حركت را ناباورند مى گويد:

(پايه اساسى بر آن است كه همه امور طبيعى يا برخى از آن پذيراى حركتند استقراء و مشاهده وجود حركت را در طبيعت ظاهرتر از آنچه هست به ما مى آموزد.)14

بدين جهت وى بر خود لازم مى داند كه درباره مقوله حركت بحث كند و آن را مورد بازشناسى قرار دهد.

آراى ارسطو درباره حركت اثرى بس شگرف در سير تاريخى حكمت طبيعى داشته است و اين از جنبه هاى فلسفه طبيعى ارسطوست كه بيش از هر بخش ديگرى مورد شرح تقليد و خرده گيرى شديد فلاسفه قرار گرفته است.15

از فيلسوفانى كه در اين مقوله از ارسطو اثر پذيرفته ابن سيناست. بررسى و آثار ابن سينا درباره حركت اين نكته را به خوبى نشان مى دهد كه مقوله حركت از نادر بحثهايى است كه ابن سينا از چگونگى ورود و جايگاه آن در فلسفه طبيعى گرفته تا تعريف و بيان ماهيت و اقسام آن و مردود دانستن حركت جوهرى از ارسطو پيروى كرده است و جز در پاره اى از گزاره ها مانند حركت قسرى وامدار انديشه ارسطوست.