آسیب ‌شناسی مطبوعات

سید محمدعلی داعی نژاد، حسن رضائی مهر، علی اکبر مؤمنی، ابوالقاسم مقیمی حاجی، عباس بصیر، محمد ملک زاده، هبت الله صدر السادات زاده، احمد شجاعی، محمد جواد نوروزی، مهدی اکبری، محمد امین، غلامحسن محرمی، حمید کریمی؛ تهیه کننده: مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم؛ با مقدمه و نظارت: عبدالحسین خسروپناه

جلد 1 -صفحه : 33/ 21
نمايش فراداده

1. اولين مورد چالش اسلام و ليبراليسم «آزادي» است. در اين‌كه آزادى يك ارزش انسانى است، همگان اتفاق نظر دارند؛ اما سخن در اين است كه آيا آزادى داراى ارزش مطلق است يا نسبي؟

يكى از مهم‌ترين ويژگي‌هاى انديشه ليبرال،‌ اعتقاد به ارزش آزادى است. مراد از «ارزش مطلق» ارزشى است كه فوق همه‌ى ارزشها است و هيچ ارزشى نمي‌تواند با آن برابرى كند و يا آن را مخدوش و محدود سازد. تنها در صورتى مي‌توان آزادى را محدود كرد كه آزادى ديگران در خطر باشد. ليبرالها اعتقاد عميق دارند كه همه عقائد حتى عقائد باطل و گمراه كننده بايد در بيان آزاد باشد و هيچ مرزى حتى دين نمي‌تواند آن را محدود نمايد.(4)

اما انديشه‌ى دينى در عين اين‌كه آزادى را يك ارزش بزرگ انسانى تلقى مي‌كند، به هيچ وجه آن را فوق همه‌ى ارزشها،‌قرار نمي‌دهد. معيار آزادى در اسلام مصالح مادى و معنوى افراد و اجتماع است؛ يعنى همچنان‌كه نمي‌توان آزادى اجتماعى و منافع مادى اجتماع را به خطر انداخت،‌ نمي‌توان به معنويت اجتماع نيز لطمه زد. افراد آزاد نيستند كه هر عمل اجتماعى را انجام دهند. پيام اسلام و بانگ قرآن اين چنين است:

«كسانى كه دوست دارند زشتيها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد،‌عذاب دردناكى براى آن‌ها در دنيا و آخرت است.»(5)

نه تنها نمي‌توان گناهكارى و زشتي‌ها را در ميان اجتماع شيوع بخشيد، بلكه براى دوستداران گسترش زشتي‌ها و پليدي‌ها نيز عذابى دردناك است. روابط جنسى بين زن و مرد حريم دارد و هرگونه مراوده و معاشرتى آزاد نيست. آزادى بيان نيز حدود و مرزهايى دارد، مثلاً ترويج كتب ضالّه و افكار الحادى ممنوع است، ‌انكار ضروريات دين باعث ارتداد مي‌شود. در نگرش ليبراليستي، خودكشى و خودسوزي، چون تجاوز به آزادى و حقوق ديگران نيست، ممنوعيت قانونى ندارد، ولى اسلام خودكشى و اقدام به آن را نيز جرم مي‌داند و ممنوع كرده است.(6)

2. نگاه ليبراليسم به انسان يك نگاه اومانيستى است. اومانيسم :

«حالت و كيفيتى از تفكر است كه بر اساس منافع بشرى و كمال مطلوب به جاى اصول مذهبى و الهيات استوار است.»(7)

در اين نگرش انسان محور و مدار همه چيز و خالق همه ارزشها است. بر خلاف دين كه «خداوند» را مدار و محور همه‌ى ارزشها تلقى مي‌كند و اگر به انسان حق تعيين سرنوشت مي‌دهد، در محدوده‌اى است كه خداوند تعيين و مشخص كرده است.

ليبراليسم اول انسان را به جاى خدا مي‌نشاند و آنگاه وى را به گونه‌اى تعريف مي‌كند كه كاملاً مادي‌گرايانه است. انديشه ليبرال انسان را همان «من طبيعي» مي‌داند. بنابراين وقتى از حقوق انسان سخن مي‌گويد، منظور فقط حقوق طبيعى يعنى حيات، آزادى و مالكيت است. «ديويد هيوم» يكى از بنيانگذاران مكتب ليبراليسم به صراحت اظهار مي‌دارد كه انسان چيزى نيست جز مجموعه‌اى از غرائز و اميال. او حتى اين بحث را مطرح مي‌كند كه عقل آدمى مهيمن بر اميال و غرائز او نيست، بلكه صرفاً ابزارى است كه در جهت يافتن راههايى براى نيل به اميال تلاش مي‌كند.(8)