عنصر معرفتى فيض الهى و روح اشراقى را به عنوان منشأ جديدى در معرفت شناسى وارد كرد.
اولين راه كسب معرفت از ديدگاه معلم ثانى، حواس ظاهرى و باطنى انسان هستند كه در واقع، اولين عرصه تماس و تعامل ادراكى با عالم خارجند و از اين طريق است كه انسان به جهان محسوسات وارد ميشود و بر همه جزئيات آن اطلاع پيدا ميكند. همين معارف جزئى است كه مبناى ادراك كليات عقلانى ميگردد. با توجه به اهميت اين نوع معرفت، فارابى در بسيارى از آثار خويش از آن سخن به ميان آورده است. او در يك تقسيم كلى، آن را به دو بخش حواس ظاهرى و حواس باطنى تقسيم ميكند و ميگويد: «ان من قواها (النفس) المدركة الحواس الظاهرة و الباطنة»؛1 يعنى بخشى از قواى مدركه نفس، حواس ظاهرى و بخش ديگر، حواس باطنى است. و در جاى ديگر آورده است: «ادراك حيوانى يا در ظاهر است و يا در باطن و ادراك ظاهرى از طريق حواس پنجگانه، كه همانا مشاعر آدمى است و ادراك باطنى نيز «وهم» ميباشد.»2
او در «فصوص الحكم» و «تعليقات» و «عيون المسائل» در مواضع مختلفى به اين تقسيم اشاره دارد. براى تشريح، هر دو قسم را جداگانه مطرح ميكنيم:
الف) حواس ظاهرى: حواس ظاهرى يا قوهاى كه به تعبير ابن سينا قوه ادراكى خارجى ناميده ميشود، اولين ابزار معرفتى است كه هر موجود زندهاى در شناخت خويش از عالم خارج، از آن بهره ميگيرد و چون معرفت حسى، اولين درجه كسب معرفت و مقدمه ضرورى براى شناخت عقلى است، پس حواس ظاهرى، مرحله آغازين مراحل معرفت حسى است. ويژگى خاص اين حواس، اين
1. فارابى، ابونصر، الدعاوى القلبيه، حيدرآباددكن: مجلس دائرة المعارف العثمانيه، 1349م، ص 9. 2. فصوص الحكم، پيشين، ص 149.