اندیشه سیاسی فارابی

محسن مهاجرنیا

نسخه متنی -صفحه : 369/ 95
نمايش فراداده

عنصر معرفتى فيض الهى و روح اشراقى را به عنوان منشأ جديدى در معرفت شناسى وارد كرد.

1 ـ معرفت حسي

اولين راه كسب معرفت از ديدگاه معلم ثانى، حواس ظاهرى و باطنى انسان هستند كه در واقع، اولين عرصه تماس و تعامل ادراكى با عالم خارجند و از اين طريق است كه انسان به جهان محسوسات وارد مي‏شود و بر همه جزئيات آن اطلاع پيدا مي‏كند. همين معارف جزئى است كه مبناى ادراك كليات عقلانى مي‏گردد. با توجه به اهميت اين نوع معرفت، فارابى در بسيارى از آثار خويش از آن سخن به ميان آورده است. او در يك تقسيم كلى، آن را به دو بخش حواس ظاهرى و حواس باطنى تقسيم مي‏كند و مي‏گويد: «ان من قواها (النفس) المدركة الحواس الظاهرة و الباطنة»؛1 يعنى بخشى از قواى مدركه نفس، حواس ظاهرى و بخش ديگر، حواس باطنى است. و در جاى ديگر آورده است: «ادراك حيوانى يا در ظاهر است و يا در باطن و ادراك ظاهرى از طريق حواس پنج‏گانه، كه همانا مشاعر آدمى است و ادراك باطنى نيز «وهم» مي‏باشد.»2

او در «فصوص الحكم» و «تعليقات» و «عيون المسائل» در مواضع مختلفى به اين تقسيم اشاره دارد. براى تشريح، هر دو قسم را جداگانه مطرح مي‏كنيم:

الف) حواس ظاهرى: حواس ظاهرى يا قوه‏اى كه به تعبير ابن سينا قوه ادراكى خارجى ناميده مي‏شود، اولين ابزار معرفتى است كه هر موجود زنده‏اى در شناخت خويش از عالم خارج، از آن بهره مي‏گيرد و چون معرفت حسى، اولين درجه كسب معرفت و مقدمه ضرورى براى شناخت عقلى است، پس حواس ظاهرى، مرحله آغازين مراحل معرفت حسى است. ويژگى خاص اين حواس، اين

1. فارابى، ابونصر، الدعاوى القلبيه، حيدرآباددكن: مجلس دائرة المعارف العثمانيه، 1349م، ص 9.

2. فصوص الحكم، پيشين، ص 149.