تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 1 -صفحه : 667/ 286
نمايش فراداده

قبائل بنى اسرائيل) از آن با سرعت و شدت جارى شد" (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً).

هر يك از اين چشمه‏ها به سوى طايفه‏اى سرازير گرديد، به گونه‏اى كه اسباط و قبائل بنى اسرائيل" هر كدام بخوبى چشمه خود را مى‏شناختند" (قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ).

در اينكه اين سنگ چگونه سنگى بوده، و موسى چگونه با عصا بر آن مى‏زده، و جريان آب از آن به چه صورت تحقق مى‏يافته، سخن بسيار گفته‏اند، آنچه قرآن در اين باره مى‏گويد بيش از اين نيست كه موسى عصاى خود را بر سنگ زد، و دوازده چشمه آب از آن جارى گرديد.

بعضى از مفسران گفته‏اند اين سنگ صخره‏اى بوده است در يك قسمت كوهستانى مشرف بر آن بيابان، و تعبير به" انبجست" كه در آيه 160 سوره اعراف آمده نشان مى‏دهد كه آب در آغاز به صورت كم از آن سنگ بيرون آمده، سپس فزونى گرفت به حدى كه هر يك از قبائل بنى اسرائيل و حيواناتى كه همراهشان بود از آن سيراب گشتند، و جاى تعجب نيست كه از قطعه سنگى در كوهستان چنين آبى جارى شود، ولى مسلما همه اينها با يك نحوه" اعجاز" آميخته بود.

اما اينكه جمعى گفته‏اند اين سنگ قطعه سنگ مخصوصى بود كه بنى اسرائيل آن را با خود حمل مى‏كردند، و هر جا نياز به آب داشتند بر زمين مى‏گذاشتند و موسى با عصاى خود بر آن مى‏زد و آب از آن جارى مى‏شد، در آيات قرآن دليلى بر آن نيست، هر چند در پاره از روايات اشاره‏اى به آن شده است.

در فصل هفدهم از" سفر خروج" تورات نيز چنين مى‏خوانيم:" و خداوند به موسى گفت در پيشاپيش قوم بگذر، و بعضى از مشايخ اسرائيل را به همراهت بگير، و عصائى كه به آن نهر را زده بودى بدستت گرفته، روانه شو- اينك من در آنجا در برابر تو، به كوه" حوريب" مى‏ايستيم و صخره را بزن كه آب از آن‏