تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 292
نمايش فراداده

آيا خدايان ما را تبديل به يك معبود كرده است اين چيز عجيبى است" (سوره (ص) آيه 5) و يا در مورد معاد مى‏گفتند: أَ إِذا كُنَّا عِظاماً وَ رُفاتاً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أَفْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَمْ بِهِ جِنَّةٌ:" آيا هنگامى كه ما تبديل به استخوان پوسيده شديم بار ديگر به زندگى باز مى‏گرديم، گوينده اين سخن به خدا تهمت زده، يا مجنون است" (سجده- 10).

در حقيقت آنها هيچگونه دليلى بر نفى مبدء و معاد نداشتند و تنها جهل و بيخبرى ناشى از خرافات و عادت به مذهب نياكان سد راهشان بود.

و يا جهل به اسرار احكام.

جهل به مفهوم بعضى از آيات متشابه.

جهل به مفهوم حروف مقطعه.

و جهل به درسهاى عبرت‏انگيزى كه هدف نهايى ذكر تاريخ پيشينيان بوده است.

مجموع اين جهالتها و بيخبريها، آنها را وادار به انكار و تكذيب مى‏كرد.

در حالى كه هنوز تاويل و تفسير و واقعيت مسائل مجهول براى آنها روشن نشده بود" (وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ).

" تاويل" در اصل لغت به معنى بازگشت دادن چيزى است، و بنا بر اين هر كار يا سخنى به هدف نهايى برسد، مى‏گوئيم تاويل آن آمده است، به همين دليل بيان هدف اصلى يك اقدام، و يا تفسير واقعى يك سخن، و يا تفسير و نتيجه و پايان يك خواب، و يا تحقق يافتن واقعيت يك مطلب، همه اينها تاويل ناميده مى‏شود (در اين باره در جلد دوم صفحه 324 به طور مشروح سخن گفته‏ايم).

قرآن سپس اضافه مى‏كند كه اين روش نادرست، منحصر به مشركان عصر جاهليت نيست بلكه" اقوام گمراه گذشته نيز به همين گرفتارى مبتلا بودند، آنها نيز بدون اينكه تحقيق در شناخت واقعيتها بكنند و يا انتظار براى تحقق‏