تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 8 -صفحه : 401/ 331
نمايش فراداده

آزادند، و" زهد" به معنى حقيقيش بر وجود آنها حكومت مى‏كند، نه با از دست دادن امكانات مادى جزع و فزع مى‏كنند و نه ترس از آينده در اين گونه مسائل افكارشان را به خود مشغول مى‏دارد.

بنا بر اين" غمها" و" ترسهايى" كه ديگران را دائما در حال اضطراب و نگرانى نسبت به گذشته و آينده نگه مى‏دارد در وجود آنها راه ندارد.

يك ظرف كوچك آب، از دميدن يك انسان متلاطم مى‏شود، ولى در پهنه اقيانوس كبير حتى طوفانها كم اثر است و به همين دليل اقيانوس آرامش مى‏نامند (لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ) (حديد- 23).

نه آن روز كه داشتند به آن دل بستند و نه امروز كه از آن جدا مى‏شوند غمى دارند، روحشان بزرگتر و فكرشان بالاتر از آن است كه اينگونه حوادث در گذشته و آينده در آنها اثر بگذارد.

به اين ترتيب امنيت و آرامش واقعى بر وجود آنها حكمفرماست و بگفته قرآن أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ (انعام- 82) و يا به تعبير ديگر أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ:" ياد خدا مايه آرامش دلها است" (رعد- 28).

خلاصه اينكه غم و ترس در انسانها معمولا ناشى از روح دنيا پرستى است، آنها كه از اين روح تهى هستند، اگر غم و ترسى نداشته باشند بسيار طبيعى است.

اين بيان استدلالى مساله بود و گاهى همين موضوع به بيان ديگرى كه شكل عرفانى دارد به اين صورت عرضه مى‏شود.

اولياى خدا آن چنان غرق صفات جمال و جلال او هستند و آن چنان محو مشاهده ذات پاك او مى‏باشند كه غير او را به دست فراموشى مى‏سپردند، روشن است در غم و اندوه و ترس و وحشت حتما نياز به تصور فقدان و از دست دادن چيزى و يا مواجهه با دشمن و موجود خطرناكى دارد، كسى كه غير خدا در دل او نمى‏گنجد و به غير او نمى‏انديشد و جز او را در روح خود پذيرا نمى‏شود، چگونه ممكن است غم و اندوه و ترس و وحشتى داشته باشد.