تفسیر نمونه جلد 8
لطفا منتظر باشید ...
شده بود در اين آيات شرح حال مؤمنان مخلص و مجاهد و پرهيزگار كه درست نقطه مقابل آنان هستند بيان گرديده، تا با مقايسه- همانگونه كه روش قرآن است- نور از ظلمت و سعادت از بدبختى شناخته شود.در نخستين آيه مىگويد:" آگاه باشيد كه اولياى خدا نه ترسى بر آنان است و نه غمى دارند" (أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ).براى فهم دقيق محتواى اين سخن بايد معنى" اولياء" بخوبى شناخته شود." اوليا" جمع" ولى" در اصل از ماده" ولى يلى" گرفته شده كه به معنى نبودن واسطه ميان دو چيز و نزديكى و پى در پى بودن آنها است، به همين دليل به هر چيزى كه نسبت به ديگرى قرابت و نزديكى داشته باشد، خواه از نظر مكان يا زمان يا نسب و يا مقام،" ولى" گفته مىشود، استعمال اين كلمه به معنى" سرپرست" و" دوست" و مانند اينها نيز از همين جا است.بنا بر اين اولياء خدا كسانى هستند كه ميان آنان و خدا حائل و فاصلهاى نيست، حجابها از قلبشان كنار رفته، و در پرتو نور معرفت و ايمان و عمل پاك، خدا را با چشم دل چنان مىبينند كه هيچگونه شك و ترديدى به دلهايشان راه نمىيابد، و به خاطر همين آشنايى با خدا كه وجود بى انتها و قدرت بى پايان و كمال مطلق است، ماسواى خدا در نظرشان كوچك و كم ارزش و ناپايدار و بى مقدار است.كسى كه با اقيانوس آشنا است، قطره در نظرش ارزشى ندارد و كسى كه خورشيد را مىبيند نسبت به يك شمع بى فروغ بى اعتنا است.و از اينجا روشن مىشود كه چرا آنها ترس و اندوهى ندارند، زيرا خوف و ترس معمولا از احتمال فقدان نعمتهايى كه انسان در اختيار دارد و يا خطراتى كه ممكن است در آينده او را تهديد كند، ناشى مىشود، همانگونه كه غم و اندوه معمولا نسبت به گذشته و فقدان امكاناتى است كه در اختيار داشته است، اولياء و دوستان راستين خدا از هر گونه وابستگى و اسارت جهان ماده