تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 353
نمايش فراداده

[سوره يوسف (12): آيات 19 تا 20]

وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وارِدَهُمْ فَأَدْلى‏ دَلْوَهُ قالَ يا بُشْرى‏ هذا غُلامٌ وَ أَسَرُّوهُ بِضاعَةً وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِما يَعْمَلُونَ (19) وَ شَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَراهِمَ مَعْدُودَةٍ وَ كانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (20)

ترجمه:

19- و كاروانى فرا رسيد، مامور آب را (بسراغ آب) فرستادند، او دلو خود را در چاه افكند، و صدا زد: مژده باد: اين كودكى است (زيبا و دوست داشتنى) و اين امر را بعنوان يك سرمايه از ديگران مخفى داشتند و خداوند به آنچه آنها انجام مى‏دادند آگاه است.

20- و او را به بهاى كمى- چند درهم- فروختند، و نسبت به (فروختن) او بى‏اعتنا بودند (چرا كه مى‏ترسيدند رازشان فاش شود).

تفسير: به سوى سرزمين مصر

يوسف در تاريكى وحشتناك چاه كه با تنهايى كشنده‏اى همراه بود، ساعات تلخى را گذرانده اما ايمان به خدا و سكينه و آرامش حاصل از ايمان، نور اميد بر دل او افكند و به او تاب و توان داد كه اين تنهايى وحشتناك را تحمل كند و از كوره اين آزمايش، پيروز بدر آيد.

چند روز از اين ماجرا گذشت خدا مى‏داند، بعضى از مفسران سه روز و بعضى دو روز نوشته‏اند.

بهر حال" كاروانى سر رسيد" (وَ جاءَتْ سَيَّارَةٌ) «1».

و در آن نزديكى منزل گزيد، پيدا است نخستين حاجت كاروان تامين آب‏

(1) كاروان را به اين جهت" سياره" گفته‏اند كه دائما در سير و حركت است.