تفسیر نمونه

ناصر مکارم شیرازی

جلد 9 -صفحه : 440/ 394
نمايش فراداده

اين دسته از زنان اشرافى كه در هوسرانى چيزى از همسر عزيز كم نداشتند، چون دستشان به يوسف نرسيده بود به اصطلاح جانماز آب مى‏كشيدند و همسر عزيز را به خاطر اين عشق در گمراهى آشكار مى‏ديدند!.

حتى بعضى از مفسران احتمال داده‏اند، كه پخش اين راز بوسيله اين گروه از زنان مصر، نقشه‏اى بود براى تحريك همسر عزيز، تا براى تبرئه خود، آنها را به كاخ دعوت كند و يوسف را در آنجا ببينند!، آنها شايد فكر مى‏كردند اگر به حضور يوسف برسند چه بسا بتوانند نظر او را به سوى خويشتن! جلب كنند كه هم از همسر عزيز شايد زيباتر بودند، و هم جمالشان براى يوسف تازگى داشت، و هم آن نظر احترام آميز يوسف به همسر عزيز، كه نظر فرزند به مادر، يا مربى. يا صاحب نعمت بود، در مورد آنها موضوع نداشت، و به اين دليل احتمال نفوذشان در او بسيار بيشتر از احتمال نفوذ همسر عزيز بود!.

" شغف" از ماده" شغاف" به معنى گره بالاى قلب و يا پوسته نازك روى قلب است، كه به منزله غلافى تمام آن را در برگرفته و شَغَفَها حُبًّا يعنى آن چنان به او علاقمند شده كه محبتش به درون قلب او نفوذ كرده، و اعماق آن را در بر گرفته است، و اين اشاره به عشق شديد و آتشين است.

" آلوسى" در تفسير" روح المعانى" از كتاب" اسرار البلاغه" براى عشق و علاقه مراتبى ذكر كرده كه به قسمتى از آن در اينجا اشاره مى‏شود:

نخستين مراتب محبت همان" هوى" (به معنى تمايل) است، سپس" علاقه" يعنى محبتى كه ملازم قلب است. و بعد از آن،" كلف" به معنى شدت محبت، و سپس" عشق" و بعد از آن" شعف" (با عين) يعنى حالتى كه قلب در آتش عشق مى‏سوزد و از اين سوزش احساس لذت مى‏كند و بعد از آن" لوعه" و سپس" شغف" يعنى مرحله‏اى كه عشق به تمام زواياى دل نفوذ مى‏كند و سپس" تدله" و آن مرحله‏اى است كه عشق، عقل انسان را مى‏ربايد و آخرين مرحله" هيوم"