تفسیر نمونه جلد 9
لطفا منتظر باشید ...
است و آن مرحله بىقرارى مطلق است كه شخص عاشق را بىاختيار به هر سو مىكشاند «1».اين نكته نيز قابل توجه است كه چه كسى اين راز را فاش نمود، همسر عزيز كه او هرگز طرفدار چنين رسوايى نبود، يا خود عزيز كه او تاكيد بر كتمان مىنمود، يا داور حكيمى كه اين داورى را نمود كه از او اين كار بعيد مىنمود، اما بهر حال اينگونه مسائل آنهم در آن قصرهاى پر از فساد- همانگونه كه گفتيم- چيزى نيست كه بتوان آن را مخفى ساخت، و سرانجام از زبان تعزيه گردانهاى اصلى به درباريان و از آنجا به خارج، جسته گريخته درز مىكند و طبيعى است كه ديگران آن را با شاخ و برگ فراوان زبان به زبان نقل مىنمايند." همسر عزيز، كه از مكر زنان حيلهگر مصر، آگاه شد، نخست ناراحت گشت سپس چارهاى انديشيد و آن اين بود كه از آنها به يك مجلس ميهمانى دعوت كند و بساط پر تجمل با پشتيهاى گرانقيمت براى آنها فراهم سازد، و بدست هر كدام چاقويى براى بريدن ميوه دهد" (اما چاقوهاى تيز، تيزتر از نياز بريدن ميوهها!) (فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَ آتَتْ كُلَّ واحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِكِّيناً) «2».