35- بعد از آنكه نشانههاى (پاكى يوسف) را ديدند تصميم گرفتند او را تا مدتى زندانى كنند.36- و دو جوان همراه او وارد زندان شدند، يكى از آن دو گفت من در عالم خواب ديدم كه (انگور براى) شراب مىفشارم، و ديگرى گفت من در خواب ديدم كه نان بر سرم حمل مىكنم و پرندگان از آن مىخورند ما را از تعبير آن آگاه ساز كه تو را از نيكوكاران مىبينيم.37- (يوسف) گفت پيش از آنكه جيره غذايى شما فرا رسد شما را از تعبير خوابتان آگاه خواهم ساخت اين از علم و دانشى است كه پروردگارم به من آموخته من آئين جمعيتى را كه ايمان بخدا ندارند و به سراى ديگر كافرند ترك گفتم (و شايسته چنين موهبتى شدم).