ناخوش آوازى با صداى بلند قرآن مىخواند، صاحبدلى از كنار او گذشت و به او گفت: «ماهانه چقدر پول مىگيرى، قرآن بخوانى؟»
قارى: هيچ نمى گيرم.
صاحبدل: پس چرا براى قرائت قرآن، خود را آن همه زحمت مىدهى
قارى: من قرآن را براى خدا و ثواب آن مىخوانم.
صاحبدل: به تو نصيحت مىكنم، كه از براى خدا، ديگر قرآن نخوان.
(پايان باب چهارم)
124. آنچه در دل نشيند در ديده خوش آيد
(سلطان محمود غزنوى سومين و مقتدرترين سلطان سلسله غزنويان، وفات يافته در سال 421 ه. ق يكى از غلامانش به نام «آياز» را بسيار دوست مىداشت و او را مراد و معشوق نازنين خود مىدانست.)
از حسن ميمندى (وزير دانشمند سلطان محمود) پرسيدند: «سلطان محمود چندين غلام زيبا روى دارد، كه هر كدام در زيبايى در جهان بى نظيرند، ولى چرا آن گونه كه به اياز علاقه مند است به آنها علاقه ندارد با اينكه اياز زيباتر از آنها نيست؟»
حسن ميمندى پاسخ داد: «هرچه نشيند، در چشم خوش آيد.»