حکایت های گلستان سعدی به قلم روان

محمد محمدی اشتهاردی

نسخه متنی -صفحه : 183/ 137
نمايش فراداده

134. زبان مردم

شخصى از يكى از دانشمندان پرسيد: مردى با زيبارويى تنها در خانه خلوت كه درهايش بسته است و نگهبانان در خواب و غفلت هستند، نشسته. با توجه به اينكه هواى نفس اشتها دارد و چيره شده است، به گونه اى كه عرب گويد:

التمر يانع والناطور غير مانع.

خرما رسيده است و نخلبان از كسى جلوگيرى نكند.

آيا آن مرد مىتواند به قدرت تقوا، پاكى خود را حفظ كند؟

دانشمند در پاسخ گفت: «اگر او از مه رويان به سلامت بماند، از بدگويان به سلامت نماند.»


  • شايد پس كار خويشتن بنشستن ليكن نتوان زبان مردم بستن

  • ليكن نتوان زبان مردم بستن ليكن نتوان زبان مردم بستن