پادشاهى با ديده تحقيرآميز به پارسايان مىنگريست، يكى از پارسايان از روى تيز فهمى، دريافت كه پادشاه نسبت به پارسايان، بى اعتنا است، به او گفت: «اى شاه! ما در اين دنيا از نظر لشگر از تو كمتريم ولى از نظر عيش زندگى از تو شادتر مىباشيم، و در مورد مرگ با تو برابريم و در روز حساب قيامت از تو بهتريم، بنابراين چرا بر ما فخر مىفروشى»
پارسا در ظاهر لباس پاره پوشيده و سرش را تراشيده، ولى در باطن، دلش زنده است و هواى نفسش مرده است.
شيوه پارسايان، ذكر و شكر، خدمت و طاعت ايثار و قناعت، توحيد و توكل، تسليم و تحمل است. هر كس كه داراى اين صفات است، در حقيقت پارسا است گرچه لباس پاره پوشيده باشد، ولى آن كس كه هرزه گرد، بى نماز، هواپرست و هوسباز است و همواره اسير شهوت بوده و در خواب غفلت بسر مىبرد و بى بندوبار است، چنين كسى رند (دغلباز) است گرچه در ميان لباس فاخر باشد.(229)