حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

81. زن زشت رو و همسر نابينا

دانشمندى دخترى داشت كه بسيار بدقيافه بود، به سن ازدواج رسيده بود، با اينكه جهيزيه فراوان داشت، كسى مايل نبود با او ازدواج كند.




  • زشت باشد ديبقى و ديبا
    كه بود بر عروس نازيبا



  • كه بود بر عروس نازيبا
    كه بود بر عروس نازيبا



ناچار او را به عقد ازدواج نا بينايى در آورند، در آن عصر حكيمى از سر انديب (جزيره سيلان) هند آمده بود و بر اثر مهارت در درمان، چشم نابينا را بينا مىكرد، به آن دانشمند گفتند: «چرا دامادت را نزد آن حكيم نمى برى تا با درمان چشمانش، ديدگان را بينا كند؟»

دانشمند پاسخ داد: «مى ترسم او بينا شود و دخترم را طلاق دهد، زنى كه زشت رو است، شوهر نابينا براى او بهتر از بينا است!»

/ 183