76. پند گرفتن از گفتار واعظان
دانشمندى به پدرش گفت: هيچ يك از گفتار به ظاهر آراسته اين واعظان در من اثر نمى كند، از اين رو كه گفتارشان با رفتارشان هماهنگ نيست. (واعظ بى عمل هستند)
ترك دنيا به مردم آموزند
عالمى را كه گفت باشد و بس
عالم آنكس بود كه بد نكند
نه بگويد به خلق و خود نكند
خويشتن سيم و غله اندوزند(218)
هر چه گويد نگيرد اندر كس (219)
نه بگويد به خلق و خود نكند
نه بگويد به خلق و خود نكند
عالم كه كامرانى و تن پرورى كند
او خويشتن گم است كرا رهبرى كند؟
او خويشتن گم است كرا رهبرى كند؟
او خويشتن گم است كرا رهبرى كند؟
گفت عالم به گوش جان بشنو
باطل است آنچه مدعى گويد
مرد بايد كه گيرد اندر گوش
صاحبدلى به مدرسه آمد ز خانقاه
گفتم ميان عالم و عابد چه فرق بود
گفت آن گليم خويش برون مىكشد ز آب
وين جهد مىكند كه بگيرد غرق را
ور نماند به گفتنش كردار(221)
خفته را خفته كى كند بيدار
ور نوشته است پند بر ديوار(222)
بشكست عهد صحبت اهل طريق را
تا اختيار كردى از آن اين فريق را
وين جهد مىكند كه بگيرد غرق را
وين جهد مىكند كه بگيرد غرق را