21. كيفر ستمگر مغرور و غافلگير
يكى از وزيران مغرور و غافل، خانه يكى از افراد ملتش را ويران كرد، بى خبر از سخن حكيمان فرزانه كه گفته اند:
آتش سوزان نكند با سپند
آنچه كند دود دل دردمند(89)
آنچه كند دود دل دردمند(89)
آنچه كند دود دل دردمند(89)
مسكين خر اگر چه بى تميز است
گاوان و خران بار بردار
به ز آدميان مردم آزار
چون بار همى برد عزيز است
به ز آدميان مردم آزار
به ز آدميان مردم آزار
حاصل نشود رضاى سلطان
خواهى كه خداى بر تو بخشد
با خلق خداى كن نكويى
تا خاطر بندگان نجويى (90)
با خلق خداى كن نكويى
با خلق خداى كن نكويى
نه هر كه قوت بازوى منصبى دارد
توان به حلق فرو برد استخوان درشت
نماند ستمكار بد روزگار
بماند بر او لعنت پايدار
به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف (91)
ولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف (92)
بماند بر او لعنت پايدار
بماند بر او لعنت پايدار