حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

21. كيفر ستمگر مغرور و غافلگير

يكى از وزيران مغرور و غافل، خانه يكى از افراد ملتش را ويران كرد، بى خبر از سخن حكيمان فرزانه كه گفته اند:




  • آتش سوزان نكند با سپند
    آنچه كند دود دل دردمند(89)



  • آنچه كند دود دل دردمند(89)
    آنچه كند دود دل دردمند(89)



گويند: «سلطان همه جانوران، شير، و خوارترين جانوران الاغ است. به همراه الاغ باربر، راه رفتن از همراه رفتن با شير درنده بهتر است.»




  • مسكين خر اگر چه بى تميز است
    گاوان و خران بار بردار
    به ز آدميان مردم آزار



  • چون بار همى برد عزيز است
    به ز آدميان مردم آزار
    به ز آدميان مردم آزار



پادشاه از روى قائن و نشانه ها، به زشتى اخلاق آن وزير غافل و مغرور پى برد، او را دستگير كرده و در زير سخت ترين شكنجه ها كشت.




  • حاصل نشود رضاى سلطان
    خواهى كه خداى بر تو بخشد
    با خلق خداى كن نكويى



  • تا خاطر بندگان نجويى (90)
    با خلق خداى كن نكويى
    با خلق خداى كن نكويى



يكى از افرادى كه مورد ستم همان وزير قرار گرفته بود، از كنار جسد او گذر كرد، وقتى كه وضع نكبتبار او را ديد، بينديشيد و گفت:




  • نه هر كه قوت بازوى منصبى دارد
    توان به حلق فرو برد استخوان درشت
    نماند ستمكار بد روزگار
    بماند بر او لعنت پايدار



  • به سلطنت بخورد مال مردمان به گزاف (91)
    ولى شكم بدرد چون بگيرد اندر ناف (92)
    بماند بر او لعنت پايدار
    بماند بر او لعنت پايدار



/ 183