حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

8. مراقبت از گزند آن كس كه از انسان مىترسد

«هرمز» فرزند انوشيروان (وقتى به سلطنت رسيد) وزيران پدرش را دستگر و زندانى كرد. از او پرسيدند: «تو از وزيران چه خطايى ديدى كه آنها را دستگير و زندانى نموده اى؟»

هرمز در پاسخ گفت: خطايى نديده ام، ولى ديدم ترس از من، قلب آنها را فرا گرفته و آنها بى اندازه از من مىترسند و اعتماد كامل به عهد و پيمانم ندارند، از اين رو ترسيدم كه در مورد هلاكت من تصميم بگيرند. به همين خاطر سخن حكيمان را به كار بستم كه گفته اند:




  • از آن كز تو ترسد بترس اى حكيم
    از آن مار بر پاى راعى زند
    نبينى كه چون گربه عاجز شود
    برآرد به چنگال چشم پلنگ



  • وگر با چو صد بر آيى بجنگ (53)
    كه برسد سرش را بكوبد به سنگ (54)
    برآرد به چنگال چشم پلنگ
    برآرد به چنگال چشم پلنگ



/ 183