60. پند لقمان حكيم
كاروانى تجارتى از سرزمين يونان عبور مىكرد و همراهشان كالاهاى گرانبها و بسيارى بود. رهزنان غارتگر به آنها حمله كردند و همه اموال كاروانيان را غارت نمودند. بازرگان به گريه و زارى افتادند و خدا و پيامبرش را واسطه قرار دادند تا رهزنان به آنها رحم كنند، ولى رهزنان به گريه و زارى آنها اعتنا ننمودند.
چو پيروز شد دزد تيره روان
چه غم دارد از گريه كاروان
چه غم دارد از گريه كاروان
چه غم دارد از گريه كاروان
آهنى را كه موريانه (182) بخورد
به سيه دل چه سود خواندن وعظ
نرود ميخ آهنين بر سنگ
نتوان برد از او به صيقل زنگ
نرود ميخ آهنين بر سنگ
نرود ميخ آهنين بر سنگ
به روزگار سلامت، شكستگان درياب
چو سائل از تو به زارى طلب كند چيزى
بده و گرنه ستمگر به زور بستاند
كه جبر خاطر مسكين، بلا بگرداند(183)
بده و گرنه ستمگر به زور بستاند
بده و گرنه ستمگر به زور بستاند