حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

175. اعتدال در نيكى

چوپانى پدر خردمندى داشت. روزى به پدر گفت: «اى پدر دانا و خردمند! به من آن گونه كه از پيروان آزموده انتظار مىرود يك پند بياموز!»

پدر خردمند چوپان گفت: «به مردم نيكى كن، ولى به اندازه، نه به حدى كه طرف را لوس كند و مغرور و خيره سر نمايد.»




  • شبانى با پدر گفت اى خردمند
    بگفتا: نيك مردى كن نه چندان
    كه گردد خيره، گرگ تيزدندان



  • مرا تعليم ده پيرانه (443) يك چند
    كه گردد خيره، گرگ تيزدندان
    كه گردد خيره، گرگ تيزدندان



/ 183