حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

15. وارسته شدن وزير بر كنار شده

پادشاهى، يكى از وزيران را از وزارت بركنار نمود. او از مقام و رياست دور گرديد و به مجلس «پارسايان» راه يافت و در كنار آنها به زندگى ادامه داد.بركت همنشينى با آنها به او روحيه عالى و آرامش خاطر بخشيد. مدتى از اين ماجرا گذشت، راءى پادشاه درباره وزير عوض شد و او را طلبيد و به او احترام نمود. مقام ديوان عالى كشور را به او سپرد، ولى او آن مقام را نپذيرفت و گفت: «گوشه گيرى در نزد خردمندان بهتر از نگرانى از سرانجام كار و مقام است.»




  • آنان كه كنج عافيت بنشستند
    كاغذ بدريدند و قلم بشكستند
    وز دست و زبان حرف گيران (65) رستند



  • دندان سگ و دهان مردم بستند
    وز دست و زبان حرف گيران (65) رستند
    وز دست و زبان حرف گيران (65) رستند



پادشاهى گفت: «ما به انسان خردمند كاملى كه لياقت تدبير و اداره كشور را داشته باشد نياز داريم.»

وزير بر كنارشده گفت: «اى شاه! نشانه خردمند كامل آن است كه هرگز خود را به اين كارها (ى آلوده به ظلم شاه) نيالايد.»




  • هماى (66) بر همه مرغان از آن شرف دارد
    كه استخوان خورد و جانور نيازارد



  • كه استخوان خورد و جانور نيازارد
    كه استخوان خورد و جانور نيازارد



/ 183