95. پرهيز از رفتن به نزد نامرد
در شهر بندرى اسكندريه مصر، بر اثر خشكسالى شديد آن چنان آذوقه و خوراك كم شد كه گويى درهاى آسمان بسته شده، و فرياد اهل زمين به آسمان پيوسته بود، پارسايان تهيدست در سخت ترين خطر قرار گرفتند.
نماند جانورى از وحش و طير و ماهى و مور
عجب كه دو دل خلق جمع مىنشود
كه ابر گردد و سيلاب ديده بارانش (251)
كه بر فلك نشد از بى مرادى افغانش
كه ابر گردد و سيلاب ديده بارانش (251)
كه ابر گردد و سيلاب ديده بارانش (251)
اگر تتر بكشد اين مهنث را
چند باشد چو جسر بغدادش
آب در زير و آدمى در پشت (252)
تترى را دگر نبايد كشت
آب در زير و آدمى در پشت (252)
آب در زير و آدمى در پشت (252)
نخورد شير نيم خورده سگ
تن به بيچارگى و گرسنگى
گر فريدون شود به نعمت و ملك
پرنيان و نسيج، بر نااهل
لاجورد و طلاست بر ديوار(255)
ور بمير به سختى اندر غار
بنه و دست پيش سفله (253) مدار
بى هنر را به هيچ كس مشمار(254)
لاجورد و طلاست بر ديوار(255)
لاجورد و طلاست بر ديوار(255)