131. بى اعتنايى يار، آسانتر از محروميت از ديدارش
دانشمندى را ديدم كه به محنت عشق زيبارويى گرفتار گشته است، و راز اين عشق، فاش شده است، از اين رو بسيار ستم مىكشيد و تحمل مىكرد، يكبار از روى مهربانى به او گفتم: «بخوبى مىدانم كه از تو در رابطه با آن محبوب كار ناپسندى سر نزده، و لغزشى ننموده اى، در عين حال براى دانشمندان شايسته نيست كه خود را در معرض تهمت مردم قرار دهند و در نتيجه از ناحيه بى ادبان، جفا بكشند و به زحمت بيفتند.»به من چنين پاسخ داد: «اى دوست مرا در اين حال، سرزنش نكن، كه در اين مورد چنانكه صلاح دانسته اى، بسيار فكر كرده ام، ولى صبر در برابر قهر و بى اعتنايى يار، آسانتر از صبر به خاطر محروم شدن از ديدار جمال او است، حكماى فرزانه گويند: «رنج فراق بردن آسانتر از فرو خواباندن چشم از ديدار يار است.»
هر كه بى او به سر نشايد برد
روزى، از دست گفتمش زنهار
نكند دوست زينهار از دوست
گر بلطفم به نزد خود خواند
ور به قهرم براند او داند (346)
گر جفايى كند ببايد برد
چند از آن روز گفتم استغفار
دل نهادم بر آنچه خاطر اوست
ور به قهرم براند او داند (346)
ور به قهرم براند او داند (346)