حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

45. مناجات عبدالقادر

عبدالقادر گيلانى (146) را در كنار كعبه ديدند، صورتش را بر روى ريگ زمين نهاده بود و چنين مىگفت:

خدايا! مرا ببخش و اگر سزاوار عذاب هستم، مرا در قيامت نابينا محشور كن تا در برابر نيكان شرمسار نگردم.




  • روى بر خاك عجز مىگويم
    اى كه هرگز فراموشت نكنم
    هيچت از بنده ياد مىآيد؟ (147)



  • هر سحرگه كه باد مىآيد
    هيچت از بنده ياد مىآيد؟ (147)
    هيچت از بنده ياد مىآيد؟ (147)



/ 183