حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كتاب حاضر

هميشه هدف بزرگانى چون سعدى اين بود كه الفاظ را آيينه معنى قرار دهند و آن معنى را به عنوان نصيحت و اندرز، براى هدايت انسانها، به گوش آنان برساند، نه به عكس كه معنى را فداى لفظ كنند و را لفظ باز منهاى معنى، مردم را سرگرم نمايند.

هدف سعدى در كتابهايش، از جمله، نگارش گلستان، نصيحت و پيام و ارشاد انسانها است، چنانكه خود در آخر مقدمه گلستان گويد:




  • مراد ما نصيحت بود و گفتيم
    حوالت با خدا كرديم و رفتيم



  • حوالت با خدا كرديم و رفتيم
    حوالت با خدا كرديم و رفتيم



و مردم را تشويق و دعوت مىكند كه از بوى دل انگيز گلهاى كتاب گلستان، بهره جويند كه هميشه با نشاط و تازه است، و مانند گلهاى گياهان، زودگذر نيست. در همين رابطه مىگويد:




  • به چه كار آيدت ز گل طبقى
    گل همين پنج روز و شش باشد
    وين گلستان هميشه خوش باشد(33)



  • از گلستان من ببر ورقى
    وين گلستان هميشه خوش باشد(33)
    وين گلستان هميشه خوش باشد(33)



از ويژگيهاى گلستان سعدى اينكه: كاملا ابتكارى و دور از تقليد از اين و آن است. سعدى در اين مورد گويد: «در همه گلستان، بر خلاف عادت مؤلفان از اشعار پيشينيان، شعرى به عاريت گرفته نشد، و اشعار من با اشعار آنها آميخته نگرديد:»




  • كهن خرقه خويش پيراستن
    به از جامه عاريت خواستن



  • به از جامه عاريت خواستن
    به از جامه عاريت خواستن



يعنى: «جامه كهنه و پاره خود را درست گردانيدن و بر تن راست كردن، بهتر از آن است كه جامه نوى را به عاريت طلب نمود.»

به اين ترتيب غالب گفتار سعدى شادى آور، خوشبو و نمكين و تازه است.(34)

گرچه گلستان سعدى پس از هفتصد و پنجاه و هشت سال، هنوز طراوت و تازگى خود را حفظ كرده است، ولى بر همگان روشن است كه به خاطر سنگينى بيان آن عصر، براى توده مردم امروز قابل فهم نيست و جز خواص از آن بهره مند نمى شوند. بنابراين براى بهره مندى همه مردم، لازم آمد كه به قلم روان و همگانى نگارش يابد تا در دسترس و بهره گيرى همگان قرار گيرد.

بر همين اساس، پس از آنكه گزيده اى از «داستان مثنوى» مولانا جلال الدين را به قلم روان در سطح عموم نوشتم و در سطح وسيع انتشار يافت، بر اين فكر بودم كه حكايات «گلستان سعدى» را نيز به قلم روان بنويسم و تقديم نمايم. اشتغالات به من فرصت نمى داد تا اينكه ناشر محترم (انتشارات نبوى) پيشنهاد دادند و تاءكيداتشان موجب شد كه همت گمارم و به اين كار مثبت جامه عمل پوشم. خدا را شكر كه بر اين كار توفيقم داد.

/ 183