82. سيرت زيبا بهتر از صورت زيبا
پادشاهى با ديده تحقيرآميز به پارسايان مىنگريست، يكى از پارسايان از روى تيز فهمى، دريافت كه پادشاه نسبت به پارسايان، بى اعتنا است، به او گفت: «اى شاه! ما در اين دنيا از نظر لشگر از تو كمتريم ولى از نظر عيش زندگى از تو شادتر مىباشيم، و در مورد مرگ با تو برابريم و در روز حساب قيامت از تو بهتريم، بنابراين چرا بر ما فخر مىفروشى»
اگر كشور گشاى كامران است
در آن ساعت كه خواهند اين و آن مرد
چو رخت از مملكت بربست خواهى
گدايى بهتر است از پادشاهى
و گرد رويش، حاجتمند نان است
نخواهند از جهان بيش از كفن برد
گدايى بهتر است از پادشاهى
گدايى بهتر است از پادشاهى
نه آنكه بر در دعوى نشيند از خلقى
اگر ز كوه غلطد آسيا سنگى
نه عارف است كه از راه سنگ برخيزد(228)
وگر خلاف كنندش به جنگ برخيزد
نه عارف است كه از راه سنگ برخيزد(228)
نه عارف است كه از راه سنگ برخيزد(228)
اى درونت برهنه از تقوا
پرده هفت رنگى در مگذار
تو كه در خانه بوريا دارى (230)
كز برون جامه ريا دارى
تو كه در خانه بوريا دارى (230)
تو كه در خانه بوريا دارى (230)