حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

37. عزت با رنج، بهتر از ذلت بى رنج

دو برادر بودند كه يكى از آنها در خدمت شاه به سر مىبرد و زندگى خوشى داشت و ديگرى از كار بازو، نانى به دست مىآورد و مىخورد و همواره در رنج كار كردن بود.

يك روز برادر توانگر به برادر زحمت كش خود گفت: «چرا چاكرى شاه را نكنى، تا از رنج كار كردن نجات يابى»

برادر كارگر گفت: «تو چرا كار نكنى تا از ذلت خدمت به شاه نجات يابى كه خردمندان گفته اند: نان خود خوردن و نشستن بهتر از بستن شمشير طلايى به كمر براى خدمت شاه است.»




  • به دست آهك تفته (126) كردن خمير
    عمر گرانمايه در اين صرف شد
    اى شكم خيره به نانى بساز
    تا نكنى پشت به خدمت دو تا (129)



  • به از دست بر سينه پيش امير
    تا چه خورم صيف (127) و چه پوشم شتا(128)
    تا نكنى پشت به خدمت دو تا (129)
    تا نكنى پشت به خدمت دو تا (129)



/ 183