حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

19. تمجيد از سخاوت شاهزاده

پادشاهى از دنيا رفت و ملك و گنج فراوانى نصيب فرزندش شد، شاهزاده دست كرم و سخاوت گشود و به سپاهيان و ملت، نعمت فراوان بخشيد:




  • نياسايد مشام از طبله (85) عود
    بزرگى بايدت بخشندگى كن
    كه دانه تا نيفشانى نرود(86)



  • بر آتش نه كه چون عنبر ببويد
    كه دانه تا نيفشانى نرود(86)
    كه دانه تا نيفشانى نرود(86)



يكى از همنشينان كم عقل به عنوان نصيحت به شاهزاده گفت: «شاهان گذشته با سعى و تلاش اين ثروتها را اندوخته اند، و براى مصلحت آينده انباشته اند. از اين گونه دست گشادى دورى كن، كه حادثه ها در پيش است و دشمن در كمين، بايد به گونه اى رفتار نكرد، كه هنگام نياز درمانده گردى.»




  • اگر گنجى كنى بر عاميان بخش
    چرا نستانى از هر يك جوى سيم
    كه گرد آيد تو را هر وقت گنجى (87)



  • رسد هر كد خدايى را برنجى
    كه گرد آيد تو را هر وقت گنجى (87)
    كه گرد آيد تو را هر وقت گنجى (87)



شاهزاده از سخن او ناراحت شد و چهره اش درهم گرديد و او را از چنين سخنانى باز داشت و گفت: «خداوند مرا زمامدار اين كشور نموده تا بخورم و ببخشم، نه پاسبان كه نگه دارم.»




  • قارون هلاك شد كه چهل خانه گنج داشت
    نوشيروان نمرد كه نام نكو گذاشت.



  • نوشيروان نمرد كه نام نكو گذاشت.
    نوشيروان نمرد كه نام نكو گذاشت.



/ 183