حکایت های گلستان سعدی به قلم روان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

حکایت های گلستان سعدی به قلم روان - نسخه متنی

محمد محمدی اشتهاردی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باب اول: در سيرت پادشاهان

1. دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه برانگيز

در يكى از جنگها، عده اى را اسير كردند و نزد شاه آوردند. شاه فرمان داد تا يكى از اسيران را اعدام كنند. اسير كه از زندگى نااميد شده بود، خشمگين شد و شاه را مورد سرزنش و دشنام خود قرار داد كه گفته اند: «هر كه دست از جان بشويد، هر چه در دل دارد بگويد.»




  • وقت ضرورت چو نماند گريز
    دست بگيرد سر شمشير تيز



  • دست بگيرد سر شمشير تيز
    دست بگيرد سر شمشير تيز



شاه از وزيران حاضر پرسيد: «اين اسير چه مىگويد؟»

يكى از وزيران پاكنهاد گفت: اى آيه را مىخواند:

«والكاظمين الغيظ و العافين عن الناس»

«پرهيزكاران آنان هستند كه هنگام خشم، خشم هود را فرو برند و لغزش مردم را عفو كنند و آنها را ببخشند.»

(آل عمران / 134)

شاه با شنيدن اين آيه، به آن اسير رحم كرد و او را بخشيد، ولى يكى از وزيرانى كه مخالف او بود (و سرشتى ناپاك داشت) نزد شاه گفت: «نبايد دولتمردانى چون ما نزد سخن دروغ بگويند. آن اسير به شاه دشنام داد و او را به باد سرزنش و بدگويى گرفت.

شاه از سخن آن وزير زشتخوى خشمگين شد و گفت: دروغ آن وزير براى من پسنديده تر از راستگويى تو بود، زيرا دروغ او از روى مصلحت بود، و تو از باطن پليدت برخاست. چنانكه خردمندان گفته اند: «دروغ مصلحت آميز به ز راست فتنه انگيز»




  • هر كه شاه آن كند كه او گويد
    حيف باشد كه جز نكو گويد



  • حيف باشد كه جز نكو گويد
    حيف باشد كه جز نكو گويد



و بر پيشانى ايوان كاخ فريدون شاه، نوشته شده بود:




  • جهان اى برادر نماند به كس
    مكن تكيه بر ملك دنيا و پشت
    چو آهنگ رفتن كند جان پاك
    چه بر تخت مردن چه بر روى خاك



  • دل اندر جهان آفرين بند و بس
    كه بسيار كس چون تو پرورد و كشت
    چه بر تخت مردن چه بر روى خاك
    چه بر تخت مردن چه بر روى خاك



(به اين ترتيب با يادآورى اين اشعار غرورشكن و توجه به خدا و عظمت خدا، بايد از خواسته هاى غرورزاى باطن پليد چشم پوشيد و به ارزشهاى معنوى روى آورد و با سر پنجه گذشت و بخشش، از فتنه و بروز حوادث تلخ، جلوگيرى كرد، تا خداوند خشنود گردد.)

/ 183