در شهر «واسط» (بين كوفه و بصره) چند نفر پارسا از بقالى نسيه برده بودند و مبلغى بدهكار او بودند. بقال پى در پى از آنها مىخواست كه بدهكارى خود را بپردازند، و با آنها برخورد خشن مىكرد و با سخنان دشت، حق خود را مطالبه مىنمود، آنها از خشونتهاى بقال ناراحت بودند، ولى بر اثر تهيدستى چاره اى جز صبر و تحمل نداشتند. در اين ميان، صاحبدلى گفت: «وعده دادن نفس به غذا آسانتر از وعده دادن پول به بقال است» (يعنى به شكم خود در مورد غذا وعده امروز و فردا بده، و خود را بدهكار بقال ننما، كه وعده به شكم آسان است و وعده به بقال سخت مىباشد.)