در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 175
نمايش فراداده

‌ فرد نيكوكار از آن‏جا كه خود را دوست مي‏دارد و به نفسانيات و ارضاى غرايز جسمانى خود كاملاً علاقه‏مند است و نيل به آمال و آرزوهاى مادى خود را رهين تعاون و دستگيرى از طبقه منحط اجتماع مي‏داند، از اين لحاظ، دست به انفاق و تعاون و تأسيس مؤسسات خيريه مي‏زند و اگر ما بخواهيم اين مطلب را در جمله كوتاهى بگنجانيم بايد بگوييم اين طرز تفكر عبارت‏است از: «خدمت به اجتماع در پرتو حب ذات و بقاى شخصيت». اين طرز تفكر دو ضرر اساسى دارد:

الف) هرگاه تمام خدمات ما در پرتو علايق شخصى صورت پذيرد، در حقيقت بايد ديگر ملكات فاضله انسانى ناديده گرفته شود و براى رحم و مروّت و شفقت و عواطف و علايق انسانى مفهومى نباشد؛ در اين موقع حيوانى شده‏ايم كه تمام هستى را براى خود خواسته و غير از حبّ ذات، هدفى ديگر نخواهيم داشت، بلكه مي‏توان گفت كه در ميان چار پايان و پرندگان، مظاهرى براى اين خصال حميده پيدا مي‏شود، ولى انسان با آن كمالات و آن صفات عالى، خود را به قدرى تنزّل دهد كه كمتر از حيوان مي‏گردد.

ب) به‏طور مسلّم كمك‏ها و تعاون‏هايى كه ريشه آنها را علايق شخصى تشكيل دهد، دوام پذير نيست؛ زيرا هرگاه ثروتمندان موقعيت خود را محكم و استوار ببينند ديگر هيچ محّركى براى تأسيس مؤسسات خيريه و شركت‏هاى تعاونى نخواهند داشت و ناچار بايد طبقه افتاده، با وضع رقّت بارى به سر ببرند.

به جهت چنين فكر ماديى است كه امروز، دارندگان اخلاق مادى براى گردآورى اعانه براى مصيبت‏زدگان مجالس جشن ترتيب مي‏دهند و درآمد آن را به مصيبت زدگان مختص مي‏گردانند.

اين همان روح مادّيگرى و حبّ ذات و شخص پرستى است؛ كه حاضر نيست دينارى در رفع نيازمندي‏هاى دردمندان خرج كند، مگر در آن‏جا كه در برابر آن نفع شخصى و لذت نفسانى داشته باشد، در حالى كه ضرر اخلاقى اين موضوع از منافع اقتصادى آن به مراتب بيشتر است.