در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 232
نمايش فراداده

‌ درك نموده‏اند، در حالى كه اين اصطلاح مخصوص محدثان و علماى رجال است و مقصود قرآن از جمله «اتّبعوهم» عموم كسانى است كه از پيشگامان در اسلام به‏خوبى پيروى نمايند، خواه پيامبر را ديده باشند و يا نديده باشند و لفظ «باحسان» قيد «اتّبعوهم» است؛ يعنى گروهى كه از پيشگامان در اسلام به خوبى تبعيت و پيروى كرده‏اند.

5. گروه غوطه‏ور در نفاق از باديه‏نشين و شهرنشين

گروهى از اعراب و گروهى از مردم مدينه، به اسلام تظاهر مي‏كردند، در حالى كه در دل ايمان و اعتقادى نداشتند. اين گروه همگى از صحابه پيامبر بودند و نفاق آنان آن‏چنان بود كه گاهى پيامبر نيز آنان را نمي‏شناخت، آن‏جا كه مي‏گويد: «...وَمِنْ أَهْلِ المَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفاقِ لا تَعْلَمُـهُمْ...؛ گروهى از اهل مدينه آن‏چنان در نفاق غوطه‏ور شدند كه آنان را نمي‏شناسي... و ما مي‏شناسيم».

اگر پيامبر اسلام آنان را با نام و نشان نمي‏شناسد؛ مانع از آن نيست كه آنان را از طريق ديگر بشناسد، چنان‏كه مي‏فرمايد: «وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ القَوْلِ».1

همان‏طور كه گروهى از باديه‏نشينان، فرو رفته در كفر و نفاقند و گروهى، سربه زير و پوياى حقيقت مي‏باشند، هم‏چنين گروهى از شهرنشينان، مورد رضايت و خشنودى خدا قرار گرفته و گروه ديگر غوطه‏ور در نفاقند و از اين مطلب مي‏توان نتيجه گرفت كه مايه برترى، ايمان و تقوا و پويايى حق است؛ نه باديه‏نشينى، پيوسته كفر آفرين و نفاق‏زاست و نه شهرنشينى، ملازم با ايمان و صفا، بلكه تربيت صحيح و روش‏هاى منطقى مي‏تواند از هر دو گروه انسان سالم و صالح بسازد و دورى از تربيت است كه مايه كفر و نفاق مي‏گردد، هر چند وسايل تربيت و موجبات اصلاح و پويايى حق در «سواد اعظم» آماده‏تر و فراهم‏تر است.

1. محمّد(47) آيه 30.