گرفت و با منافقان اوس و خزرج همكارى صميمانهاى را آغاز كرد و شالوده حزب منافقان را در مدينه ريخت و تحريكات و جنب و جوشهاى مرموز اين مرد براى پيامبر اسلام روشن گرديد. وى پيش از آنكه دستگير شود به مكه فرار نمود و با سران قريش همدست شد و جنگ احد را بهراه انداخت و در اين نبرد شخصا شركت كرد، ولى سودى نبرد و با قافله قريش راه مكه را پيش گرفت و شبكه جاسوسى ضد اسلامى مدينه، طبق نقشههاى وى كار ميكرد. سرانجام براى درهم ريختن صفوف فشرده مسلمانان، ناچار شد امپراتور روم را بر ضد اسلام تحريك كند. سفرى به شام كرد و تمايلات بزرگ روميان را براى نبرد با مسلمانان جلب نمود.
تا سال نهم هجرت حزب منافق در مدينه مركزى نداشت. وى ديد كه نخستين گام براى پيشرفت كار خود اين است كه مركزى براى حزب نفاق به وجود آورد، كه همه گونه تعليمات و تصميمات در آنجا اتخاذ شود. ابوعامر درك كرد كه ساختن چنين مركزى در محيط مدينه دچار اشكال خواهد شد؛ زيرا پيامبر اجازه نخواهد داد كه چنين مركزى ساخته شود، در نتيجه نقشهاى ريخت كه به آن اشاره ميشود:
يكى از دانشمندان معاصر ميگويد: در كشورى كه دين رواج كامل دارد، بهترين وسيله براى برانداختن آن سوء استفاده از خود دين است و از خود دين بيش از هر عاملى ميتوان عليه آن استفاده نمود. ابوعامر نيز از همين راه وارد شد. به دوازده نفر از سران منافق ساكن دهكده قبا ـ كه در بيرون مدينه قرار داشت ـ نامهاى نوشت و دستور داد در آن نقطه مسجدى در برابر مسجد قبا ـ كه پيامبر پيش از ورود خود به مدينه شالوده آن را در مدت اقامت چند روزه خود ريخته بود ـ بسازند و اين ساختمان در ظاهر بهنام مسجد باشد و در واقع محفلى براى حزب و مجمعى براى منافقان بهشمار رود و در مواقع نماز، به بهانه نماز گزاردن در آنجا گرد آيند و تعليمات تخريبى ببينند و در طريق اجراى دستورهاى ابوعامر به بحث و مذاكره بپردازند.