شمرده است و در غير ضرورت، اجازه ريختن خون را ندادهاست. مبادا بى جهت و يا از روى خشم و غضب خرابى به بار آوريد، درختان را ببريد، اعضاى دشمن را قطعهقطعه كنيد، بيماران و پيران و زنان و زمين گيران را متعرّض شويد!».1
هرگاه اين بخش از سخنان پيامبر به سخنان پيش وى ضميمه گردد، به احساسات سربازى، رنگ منطقى و سازندگى ميدهد و مجاهد، بهجاى ويرانگرى، به فكر آبادى ميافتد.
روش امام نيز همان روش مربّى او بود. وقتى به وى خبر دادند كه سفيان بن عوف به فرمان معاويه به يكى از شهرهاى مرزى عراق بهنام «انبار» يورش برده و فرماندار آن جا را كشته و از گرفتن زروزيور زنان خوددارى نكرده است، فورا بر فراز منبر قرار گرفت و خطابهاى بس مهيّج و آتشين ايراد فرمود:
«إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبْوابِ الجَنّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصّةِ أوْليائه وَ هُوَ لِباسُ التَّقوى وَدِرْعُ اللّهِ الحَصينَةُ و جُنَّتهُ الوثيقة...؛2
جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را به روى دوستان خاص خود گشوده است. نبرد در راه خدا، لباس تقوا و زره محكم و سپر قابل اطمينانى است. گروهى كه جهاد را ترك كنند لباس ذلّت و خوارى بر اندامشان پوشانيده ميشود و بلاها آنها را فرا ميگيرد».
در جنگ جمل پرچم را به دست فرزند عزيز خود محمد حنفيه داد و او را با جملههاى زير خطاب نمود:
«تزول الجبال ولاتزل، عضّ على ناجذك، أعر اللّه جمجمتك، تِدْ فى الأرض بقدمك، إرم ببصرك أقصى القوم، و غضّ بصرك
1. وسائل الشيعه، «كتاب جهاد». 2. نهجالبلاغه، خ 27.