در سرزمین تبوک

جعفر سبحانی‏

نسخه متنی -صفحه : 293/ 57
نمايش فراداده

‌ شمرده است و در غير ضرورت، اجازه ريختن خون را نداده‏است. مبادا بى جهت و يا از روى خشم و غضب خرابى به بار آوريد، درختان را ببريد، اعضاى دشمن را قطعه‏قطعه كنيد، بيماران و پيران و زنان و زمين گيران را متعرّض شويد!».1

هرگاه اين بخش از سخنان پيامبر به سخنان پيش وى ضميمه گردد، به احساسات سربازى، رنگ منطقى و سازندگى مي‏دهد و مجاهد، به‏جاى ويرانگرى، به فكر آبادى مي‏افتد.

روش على عليه‏ السلام

روش امام نيز همان روش مربّى او بود. وقتى به وى خبر دادند كه سفيان بن عوف به فرمان معاويه به يكى از شهرهاى مرزى عراق به‏نام «انبار» يورش برده و فرماندار آن جا را كشته و از گرفتن زروزيور زنان خوددارى نكرده است، فورا بر فراز منبر قرار گرفت و خطابه‏اى بس مهيّج و آتشين ايراد فرمود:

«إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبْوابِ الجَنّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصّةِ أوْليائه وَ هُوَ لِباسُ التَّقوى وَدِرْعُ اللّهِ الحَصينَةُ و جُنَّتهُ الوثيقة...؛2

جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را به روى دوستان خاص خود گشوده است. نبرد در راه خدا، لباس تقوا و زره محكم و سپر قابل اطمينانى است. گروهى كه جهاد را ترك كنند لباس ذلّت و خوارى بر اندامشان پوشانيده مي‏شود و بلاها آنها را فرا مي‏گيرد».

در جنگ جمل پرچم را به دست فرزند عزيز خود محمد حنفيه داد و او را با جمله‏هاى زير خطاب نمود:

«تزول الجبال ولاتزل، عضّ على ناجذك، أعر اللّه جمجمتك، تِدْ فى الأرض بقدمك، إرم ببصرك أقصى القوم، و غضّ بصرك

1. وسائل الشيعه، «كتاب جهاد».

2. نهج‏البلاغه، خ 27.